سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آخرین قیمت گوشی موبایل
آخرین قیمت لپ تاپ
آخرین قیمت تبلت
تاریخ : دوشنبه 91/10/4 | 9:34 عصر | نویسنده : حمید 49 almahdi49 yazdani

 

اسم اعظم

اصطلاح اسم اعظم در قرآن کریم به کار نرفته است، ولی در دعاهای مأثور، روایات، و تفاسیر به صورت گسترده این اصطلاح ذکر شده است. ظاهراً در کتابهای تورات و انجیل نیز به کار نرفته است.

در دعای سمات آمده است: «اللهم انی اسألک باسمک العظیم الاعظم...» و در دعای سحر: «اللهم انی اسألک من اسمائک باکبرها و کل اسمائک کبیرة» و دعای شب مبعث: «و باسمک الاعظم الاجل و الاکرم الذی خلقته فاستقرّ فی ظلّک فلا یخرج منک الی غیرک»(1). توضیح مقصود از این اسماء و تفاوت آنها در آینده روشن می شود. در جوامع روایی معمولاً یک باب تحت عنوان «اسم الله الاعظم» منعقد نموده و روایات متعددی را ذیل آن نقل کرده اند. و تفاسیر نیز ذیل بحث از حروف مقطعه و نیز آیات شریفه «و علم آدم الاسماء کلها» بقره /؛ «ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها» اعراف / 180؛ «قال الذی عنده علم من الکتاب» نمل / 40؛ «قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ایا ما تدعوا فله الاسماء الحسنی» اسراء / 110؛ «و الهکم اله واحد لا اله الا هو» بقره / 163؛ و نیز آیة الکرسی، آیه ملک، و داستان بلعم باعورا، و آخر سوره حشر به بحث از اسم اعظم پرداخته اند.

 

1. اسم ذات

با توجه به آنکه اسم اعظم از اسماء ذات مقدس است لازم است اصطلاح اسم ذات را توضیح دهیم: مرحوم شاه آبادی فرموده: «اسم در اصطلاح عرفان عبارت است از ذات با خصوصیتی که منشأ اثر در خارج باشد، مثلاً «الحی» و «الرب» منشأ اثر می باشند. زیرا همه موجودات دارای حیات تحت اسم «الحی» می باشند و همه ثابتات و جواهر نیز مستند به «الرب» می باشند(2). اسماء الهی به اسم ذات، اسم صفات، اسم افعال تقسیم می شوند، اگر به جنبه ذات در اسم توجه شود آن را اسم ذات گویند و اگر به اعتبار صفات نگریسته شود اسماء صفات است و اگر اعتبار ظهور افعال ملاک باشد اسماء را اسم افعال می نامند. مثلاً «الله - الرب - الملک - القدوس - السلام - المؤمن - المهیمن - العزیز - الظاهر - الباطن - الاولی - الاخر - الحق - الصمد و...» از اسماء ذات مقدس می باشند. و «الحی - الشکور - القهار - الحلیم - العلیم - الرحمن - الرحیم - الغفار - السمیع - البصیر و...» از اسماء صفات بوده، و «المبدء - المبدع - الخالق - الباری - المعزّ - المذلّ - المحیی - الممیت - الحفیظ - الفتاح - القابض و...» از اسماء افعال می باشند.

گاهی ملاک این تقسیم اسماء را جلوه های مختلف و تجلیات متفاوت خدای متعال قرار داده می شود(3)، و گاهی سه آیه شریفه آخر سوره حشر را بر این تقسیم تطبیق نموده اند(4). با توجه به آنچه گذشت و با توجه به آنکه در ابتدای هر سه آیه شریفه آخر سوره حشر دو لفظ مبارک «هو» و «الله» تکرار شده است که دلالت بر اتحاد و عینیة اسماء ذات با اسماء صفات و افعال دارد و تنها تفاوت به ظهور اثر هر کدام و بطون سایر آثار و صفات می باشد فهمیده می شود که دو اسم «هو» و «الله» دلالت بر اسم ذات مقدس دارند و سایر اسماء تفصیل این دو اسم شریف می باشند. به هر حال اسم اعظم باید اسم ذاتِ ذات مقدس باشد(5).

 

2. حقیقت اسم اعظم

معروف ترین بحثی که درباره اسم اعظم بوده است این است که آن اسم چه اسمی است؟ آیا اسم اعظم مرکب از حروف بوده و همچون سایر اسماء است یا چیزی فراتر از عالم الفاظ و واژه ها می باشد؟ آیا اسم اعظم اسمی است معیّن یا غیر معیّن، و بر فرض که معین باشد آیا برای خلق معلوم است یا غیر معلوم و اگر معلوم باشد آیا منحصر در یک لفظ و عبارت خاص است یا خیر؟ در اینجا اقوال مفسران را در این موضوعات نقل می کنیم.

عده زیادی از مفسران بر اساس فهم عرفی از ظاهر روایات، اسم اعظم را همانند سایر اسمای حسنی و مرکب از حروف و الفاظ دانسته و بدنبال شناخت آن بوده و گاهی آن را معرفی کرده و گاهی با اجمال گذاشته اند.

الف: عده ای کلمه «الله» را اسم اعظم می دانند(6).

ب: برخی آن را منحصر در سه سوره بقره و آل عمران و طه(7) و بلکه در آیة الکرسی دانسته اند(8).

ج: از ابن عباس نقل شده که هر کدام از حروف مقطعه اسم اعظم می باشند(9).

د: در برخی روایات آمده است که اسم اعظم مرکب از حروفی است که در قرآن پراکنده اند و «الم» یک حروف آن است و پیامبر و امامان علیهم السلام مخاطب آن بوده و هر کس آن را بداند مستجاب الدعوه می گردد(10). و سعید بن جبیر گوید: اگر مردم می توانستند به درستی حروف مقطعه را ترکیب کنند اسم اعظم را به دست می آوردند(11).

ه: بعضی از دانشمندان اسم اعظم را مرکب از یازده حرف «اهم - سقک - صلع - یص» دانسته که شامل تمام عناصر می شوند(12).

در روایات نیز ذکرهایی به عنوان اسم اعظم آمده که معروفترین آنها را ذکر می کنیم:

الف: «بسم الله الرحمن الرحیم» در بعضی از احادیث اسم اعظم و گاهی اسم اکبر خدا معرفی شده است(13).

ب: «یا حیّ یا قیّوم»(14).

ج: آیة الکرسی(15).

د: شش آیه شریفه ابتدای سوره حدید و سه آیه آخر سوره حشر(16).

ه : «یا هو یا من لا هو الا هو»(17).

و: «الله، الله، الله، الله الذی لا اله الا هو...»(18).

ز: «اهیا شراهیا»(19).

ح: «یا ذالجلال و الاکرام»(20).

ط: «یا الهنا و اله کل شی ء الهاً واحداً لا اله الا انت»(21).

آنچه ذکر شد بر فرض آن است که اسم اعظم یک نام خاص الهی باشد. و با توجه به آنکه خواصی که برای اسم اعظم ذکر شده مثل استجابت دعا بر این اذکار مترتب نیست عده ای اسم اعظم را از مقوله لفظ ندانسته و معتقدند که اسم اعظم بستگی به مقام شخص گوینده دارد مثلاً بلعم باعورا تا وقتی دارای صفت تقوی و درجه بالای ایمان بود نام خدا را که بر زبان می آورد آن نام اسم اعظم بود ولی وقتی آن مقام خود را از دست داد اسمای الهی را که تلفظ می نمود دیگر اسم اعظم نبودند، و در واقع اسم اعظم از مقوله لفظ نبوده بلکه اشاره به حقیقت آن که همان مقام گوینده آن است می باشد(22).

شاید بهتر آن باشد که گفته شود اسم اعظم معیّن نبوده همان طور که فخر رازی ادعا کرده است(23)، و بنابراین بین روایات مربوط به اسم اعظم هیچ اختلاف و تهافتی نمی باشد و مهم آن است که کسی لفظ مبارک «الله» یا «هو» یا «الله الذی لا اله الاّ هو» را اسم اعظم دانسته و آن را با قلب پاک بخواند تا اثر کند. البته حقیقت اسم اعظم چیز دیگری است که در آینده به بحث آن می پردازیم.

علامه طباطبایی پس از آنکه نظر اصحاب عزائم را درباره اسم اعظم نقل کرده و پس از اشاره به برخی از روایاتی که از آنها استفاده می شود که اسم اعظم از سنخ الفاظ و حروف است می گوید: «توجه به مسأله علت و معلول و لزوم سنخیت بین آن دو و اینها را ردّ می کند زیرا اسم لفظی از کیفیات است و نه خود آن لفظ و نه صورت ذهنی آن محال است بتواند چنان اثری داشته باشد که تمام اشیاء خاضع در برابر انسان شوند. و اگر اسمای الهی می توانند در تمام عالم اثر بگذارند الفاظ و معنی و مفهوم آنها چنین اثری ندارد بلکه حقیقت آن اسماء این آثار را دارد و کسی که اسم اعظم را بداند در واقع با حقیقت آن اسم رابطه بر قرار کرده و خداوند آن آثار را ایجاد می کند»(24).

امام خمینی معتقد است که اسم اعظم به حسب حقیقة غیبیه را کسی غیر از ذات مقدس الهی نمی داند(25)، و اسم اعظم به حسب مقام الوهیة و واحدیت، اسمی است که جامع جمیع اسماء است(26). شاید مهمترین روایت در توضیح و تبیین اسم اعظم این روایت باشد که از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

«ان الله تعالی خلق اسماً بالحروف غیر متصوف و بالفظ غیر منطق و بالشخص غیر مجسّد و التشبیه غیر موصوف و باللون غیر مصبوغ منفی عنه الاقطار مبعد عند الحدود محجوب عنه حس کل متوهم، مستتر غیر مستر فجعله کلمة تامة علی اربعة اجزاء معاً لیس منها واحد قبل الاخر...»(27).

این حدیث دلالت می کند که خدای متعال اسمی دارد که از سنخ حروف و اصوات نمی باشد، و قابل تکلم نبوده و شبیه و نظیر نداشته و هیچ کدام از احکام مادی را ندارد. پس آن اسم لفظ یا مفهوم ذهنی نمی باشد. و روشن است که مخلوق نخستین الهی نمی تواند مادی باشد پس باید چیزی باشد که مجرد از ماده و احکام مادی بوده و چون اقرب مخلوق ها به خدای متعال است شامل و جامع و محیط بر کل موجودات دیگر است. امام خمینی معتقد است که چنین اسمی همان مقام اطلاق حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله یعنی مقام مشیئة است(28).

به هر حال معلوم است که بر اساس این روایت اسم اعظم از جنس حروف نبوده و یک کمال وجودی است که لفظ حکایت کننده از آن می باشد یعنی این اسماء، اسم اسم اعظم می باشند، و روایاتی که دلالت دارد بر اینکه اسم اعظم 73 حرف است و پیامبران تعدادی از حروف آن را و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله 72 حرف آن را می دانند دلالت دارند که این حروف از سنخ حروف عادی و الفاظ نمی باشند.

از نظر عرفانی اسم اعظم همان مقام احدیتی است که واسطه بین مقام عماء و غیب الغیوب و مرتبه واحدیت است. به عبارت دیگر ذات مقدس الهی یک مرتبه غیب الغیوبی دارد که سرّ محض و غیب صرف است و هیچ اسم و رسمی نداشته و همیشه پرده نشین غیب است او عنقاء مغرب است که شکار هیچ وهم و عقلی نشده و هیچ فکری به ساحت او راه ندارد. ولی این ذات مقدس گاهی تجلی می نماید اولین تجلی یا تعیّن اول که باید طبق قاعده سنخیت بین علت و معلول جامع همه کمالات باشد مرتبه اسم است. این اسم که اولین اسم در مرتبه اسماء است «الله» و «تبارک» و «تعالی» است که یک وجهه غیبی به طرف ذات مقدس دارد و یک وجهه به طرف خلق دارد، این اسم جامع همه کمالات بوده و از مرتبه غیب کسب فیض نموده و تمام مخلوقات از او و به برکت او کسب فیض می کنند، این اسم را اسم اعظم می نامند(29).

هر انسانی با انقطاع قلبی از همه چیز و فناء و انقطاع از غیر خدا با این اسم اعظم رابطه داشته و او هر اسمی را که بخواند آن اسم دارای چنان آثاری است که در روایات به عنوان آثار اسم اعظم ذکر شده است، ولی اسم اعظم در اصطلاح عرفان خلیفه و واسطه در ظهورات است که این اسم اعظم در همه مظاهر و مجالی سریان و غلبه دارد. توضیح آنکه: هر اسمی از اسمای الهی جامع جمیع کمالات و مشتمل بر تمای حقایق است بدلیل آنکه تمامی اسمای الهی عینیت و اتحاد با ذات مقدس داشته و ذات مقدس نیز با تمامی کمالات اتحاد داشته و دارای آنهاست، و در خدای متعال حیثیت های مختلف وجود ندارد. پس هر اسمی باید جامع جمیع کمالات باشد ولی در اکثر اسماء یک کمال ظاهر بوده و غلبه دارد و سایر کمالات بطون و استتار دارند، مثلاً در اسم «الرحیم» رحمت ظاهر بوده و سخط و قهاریت باطن است و یا در اسماء جمال، جمال ظاهر است و جلال باطن است و در اسماء جلال، جلال غلبه داشته و جمال پنهان است. دراسم «الاول» اولیت ظهور دارد و سایر کمالات و اسماء خصوصاً آخر بودن پنهان است و هکذا. ولی اسم اعظم چون در نهایت اعتدال است گرچه همانند سایر اسماء دارای تمام کمالات است ولی این جامع بودن به طوری است که هیچ کمالی و صفتی بر صفت دیگر غلبه ندارد و ظهور یکی از آنها موجب بطون دیگری نمی شود به همین جهت چنین اسمی اعظم اسماء خواهد بود.

با توجه به آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که تمام اسمای الهی اسم اعظم می باشند زیرا هر اسمی به نحو ظهور یا بطون دارای تمام کمالات است و لذا در دعای سحر آمده است که «و کل اسمائک کبیرة»، بنابراین الله که رب تمام اسماء است اسم اعظم است و در این اسم هیچ صفتی حاکم بر صفت دیگر نیست نه ظاهر بر باطن و نه باطن بر ظاهر، اما سایر اسماء نیز جامع بوده اما معنای همان اسم غلبه دارد و حقایق دیگر باطن است و با توجه به ظهور و بطون هر اسمی، آن اسم اسم اعظم است.




  • فارسی بوک | ماه موزیک | راه بلاگ