باسم الله المنتقم خداوند متعال در قرآن میفرماید: «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ»
«و بر آنها ذلّت و خواری مقدّر گردید، و چون دست از ستمکاری و عصیان برنداشته و به آیات خدا کافر میگشتند و انبیا را به ناحق کشتند دیگر بار به خشم و قهر خدا گرفتار شدند» - آیه 61 سوره بقره
با کمال تاسف باید گفت که: هر روز دهها بلکه صدها مسلمان در نقاط مختلف جهان مانند یمن، عراق، سوریه، پاکستان، افغانستان، برمه و غیره، با حمایت دولتهای بزرگ استکباری و در میان سکوت مدعیان حقوق بشر کشته میشوند، انگار که خون مسلمان ـ که خدا از ریختن خون او باز داشته است ـ بیارزشترین خونها در جهان است؛
از طرفی دیگر برخی دولتهای به ظاهر اسلامی زیر سنگینی ظلم و جنایت دولتهای استکباری نسبت به سرنوشت مردم مسلمان و چپاول و غارت منابع و ثروت ملتشان، کمر خم نموده اند، گویی حاکمان کشورهای اسلامی برای خود و ملت خود به این ظلمها رضایت دادهاند؛
و هم اکنون نیز کار به جایی رسیده است که گروه سازنده فیلم توهین آمیز با حمایت صهیونیست ها که هیچ بویی از انسانیت نبرده اند، دست به ساخت فیلمی میزنند که در آن به عظیمترین شخصیت آفرینش یعنی وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و ذات مقدس و مقام شامخ آن حضرت در مرأی و منظر حاکمان دولتهای مسلمان اهانت می شود، اما همچنان هیچ کدام از آن حکام عکس العملی نشان نمی دهند و به سکوت خفت بار خود ادامه می دهند، در صورتی که اگر مقام و جایگاه یکی از آنان با انتقاد و اعتراض مردمی روبرو شده بود، لحظهای در برخورد خشونت آمیز با معترضین ومردم مظلوم خود ، تردید نمی کردند.
سران دولتهای اسلامی باید سکوت خود را شکسته و توهین به کرامت پیامبر عظیم الشان (صلی الله علیه وآله) را محکوم کنند و در کنار ملتهایشان بایستند و انزجار خود را از این عمل پست شیطانی ابراز کنند؛ و بدانند که در برابر خدا و تاریخ نمیتوان جانب سکوت و بیمبالاتی را گرفت و این کارشان نتیجهای جز ذلت و خواری و عذاب دردناک نخواهد داشت.
همچنین سخن من در اینجا با رئیس جمهوری آمریکا نیست که در قبال این مسأله، موضعگیری کند و یا پرده از سکوت ننگین خود بردارد، بدون تردید او و سایر حکمرانان آمریکا با تمام موضعگیریها علیه ملت اسلامی موافق هستند، اما روی سخن من در اینجا با با ملت آمریکا و مسیحیان ـ و در رأس آنان پاپ و قسیسها ـ است که لازم است موضع شرافتمندانه ای نسبت به این کارفرومایه و دور از ارزشهای شامخ بشری بگیرند و آن را محکوم نمایند.
من با توجه به مسئولیت دینی خود، حکم تحریم کامل این فیلم شیطانی را صادر میکنم، حتی مشاهده دقایق اندکی از این فیلم حرام است، و بر همه مسلمانان واجب است که اعتراض خود را به رسانه ها و یا شبکههای ماهوارهای که این فیلم را پخش یا تبلیغ میکنند، اعلام نمایند. مضافا بر آن، از همه شخصیتها و متنفذین مسلمان و غیر مسلمان میخواهم که با تمام توان و به هر نحو ممکن سعی نمایند از انتشار این فیلم سخیف جلوگیری شود.
در پایان به همه ملتهای مسلمان به خاطر راهپیماییهای مسالمت آمیز و غیرتمندانه خود،در مقابل سفارتخانه های آمریکا در سراسر جهان تبریک میگویم، و آنان را به ادامه این کار فرامیخوانم تا صدای اعتراض و انزجار خود را به سراسر جهان برسانند و دولتهای استکباری نیز بدانند که وجود مبارک حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) خط قرمزی است که ما به هیچ کس اجازه نخواهیم داد از آن عبور کند، و اگر لازم باشد در این راه جان خود را نیز فدای حضرتش خواهیم نمود.
وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ، و إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
یا علی مدد
آیا امیر المؤمنین علیه السلام، از خلفا تمجید کرده است ؟
1. امام علی –علیه السلام- میفرماید : (سوگند به جانم که منزلت آن دو (ابوبکر و عمر) در اسلام بسیار والاست و رحلت و کوچ آنها به آخرت، لطمه سنگین و درد شدیدی برای اسلام میباشد، خداوند آنان را رحمت کند و به نیکوترین شیوه پاداش دهد .
2. امام علی –علیه السلام- در ستایش عمر میفرماید :
«پاداش نیک فلانی (عمر) نزد خداست، زیرا کجی را راست کرده و بیماران را مداوا ساخت، سنت را برپاداشت و فتنه و (بدعت) را پشت سر انداخت و در حالی از دنیا رفت که دامانش پاکیزه و وجودش کم عیب بود. به خیر دنیا رسید و از شر آن گریخت. طاعت حق را بجای آورد و آنگونه که شایسته بود تقوا گزید »
پاسخ شبهه اول:
امام علی –علیه السلام- میفرماید : سوگند به جانم که منزلت آن دو (ابوبکر و عمر) در اسلام بسیار والاست و رحلت و کوچ آنها به آخرت، لطمه سنگین و درد شدیدی برای اسلام میباشد، خداوند آنان را رحمت کند و به نیکوترین شیوه پاداش دهد .
اولا : این روایت در نهج البلاغة نیست ؛ بلکه در شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید شافعی است و برای ما ارزش ندارد ، وی در شرح نهج البلاغه مینویسد :
... وذکرت أن الله تعالى اجتبى له من المسلمین أعوانا أیده الله بهم ، فکانوا فی منازلهم عنده على قدر فضائلهم فی الاسلام ، فکان أفضلهم - زعمت - فی الاسلام ، وأنصحهم لله ولرسوله الخلیفة وخلیفة الخلیفة ، ولعمری إن مکانهما فی الاسلام لعظیم ، وإن المصاب بهما لجرح فی الاسلام شدید ، فرحمهما الله وجزاهما أحسن ما عملا ! ...
شرح نهج البلاغة ـ ابن ابی الحدید ـ ج 15 ، ص 76 ، باب فصل فی ذکر بعض مناقب جعفر بن أبی طالب .
ثانیا : در سند این روایت فردی به نام عمر بن سعد بن أبی الصید الأسدی است که از نظر علمای رجالی فردی ضعیف است . ذهبی در مورد او می نویسد :
قال ابوحاتم : متروک الحدیث .
میزان الإعتدال ج 3 ، ص 199 ، ترجمه عمر بن سعد ، رقم 6118؛ الجرح و التعدیل ج 6 ، ص 112 ، باب السین ، ترجمه عمر بن سعد الأسدی رقم 595 .
ابوحاتم می گوید : احادیث او را علما ترک می کنند ( کنایه از اینکه احادیثش مورد قبول علما نیست ) .
اما نکته ای که غفلت از آن شایسته نیست این است که (بر فرض صحت چنین نقلی ) آقا امیرالمؤمنین علیه السلام این عبارات را در جواب نامه معاویه نوشته اند نامه ای که معاویه در آن حضرت را متهم به قتل عثمان می کند ! و اگر کسی ذره ای از تاریخ مطلع باشد در می یابد که یکی از عناصر اصلی ترور و قتل عثمان ، خود معاویه بن ابی سفیان بوده است و معاویه برای عوام فریبی و تبرئه کردن خود در میان مردم چنین اکاذیبی را می نویسد .
پاسخ شبهه دوم :
اما این که امیر المؤمنین علیه السلام فرموده باشند :
«پاداش نیک فلانی (عمر) نزد خداست، زیرا کجی را راست کرده و بیماران را مداوا ساخت، سنت را برپاداشت ... » .
این مطلب که مشار الیه این خطبه عمر بن خطاب ، باشد قابل اثبات نیست ؛ بلکه میان علما در این که مراد حضرت چه کسی بوده چند نظریه وجود دارد :
1. یکی از اصحاب حضرت امیر علیه السلام :
صبحی صالح از علمای اهل سنت ـ می گوید : مراد یکی از اصحاب حضرت علی علیه السلام است ، او عنوان خطبه را این گونه قرار می دهد :
( من کلامه علیه السلام : ما یرید به بعض أصحابه )
شرح نهج البلاغة صبحی صالح خطبه 228 ، ص 350 .
این خطبه از خطبه های علی علیه السلام است که منظور ایشان در این خطبه بعضی از اصحابش می باشد .
در میان علمای شیعه نیز راوندی این قول را اختیار نموده است .
صاحب منهاج البراعة می نویسد :
قال الراوندی : إنّه علیه السّلام مدح بعض أصحابه بحسن السیرة.
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة ـ میر حبیب اللّه الهاشمی الموسوی الخوئی ـ ذیل خطبه 228 نهج البلاغة .
2. مالک اشتر نخعی :
شیخ حبیب الله خویی می نویسد:
فلا یبعد أن یکون مراده علیه السّلام هو مالک بن الحرث الأشتر ...
بعید نیست که مراد حضرت امیر علیله السلام مالک اشتر باشد .
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة ، ذیل خطبه 228 نهج البلاغة .
3- تعریض به عثمان :
جارودیه ( یکی از فرق زیدیه ) می گویند که مراد حضرت تعریض به عثمان است .
ابن ابی الحدید می نویسد :
واما الجارودیة من الزیدیة فیقولون : انه کلام قاله فی أمر عثمان أخرجه مخرج الذم له ، والتنقص لأعماله ، کما یمدح الان الأمیر المیت فی أیام الأمیر الحی بعده ، فیکون ذلک تعریضا به .
شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید ج 12 ص 3 .
«جارودیه» که گروهى از «زیدیه» هستند معتقدند که امام علی علیه السلام این سخن را درباره «عثمان» گفته است، و در واقع حضرت در مقام انتقاد از کارهای عثمان و اعتراض به او این جملات را بیان نموده است همانطور که به جهت تعریض بر حاکم حاکم فعلی، حاکم گذشته را مدح می کنند.
4. عمر بن خطاب از باب تقیه :
برخی از علمای شیعه می گویند که حضرت از باب توریه و تقیه این جملات را در مورد عمر بیان کردهاند .
ابن ابی الحدید می نویسد:
أمّا الامامیّة فیقولون : إنّ ذلک من التقیة و استصلاح أصحابه .
شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید ج 12 ص 3 .
مرحوم خوئی بعد از بیان اقوال مختلف در مورد مشار الیه این خطبه می گوید :
وسالحاصل أنّه على کون المکنّى عنه عمر لا بدّ من تأویل کلامه و جعله من باب الایهام و التّوریة على ما جرت علیها عادة أهل البیت علیهم السّلام ... سلکوا فی کلماتهم کثیرا مسلک التّوریة و التقیّة حقنا لدمائهم و دماء شیعتهم ، حیث لم یتمکّنوا من إظهار حقیقة الأمر .
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة ، ذیل خطبه 228 نهج البلاغة .
5- عمر بن خطاب :
ابن أبی الحدید و محمد عبده ، می گویند :
أی عمر علی الارجح ، نظر بهتر این است که در مورد عمر است .
شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید ج 12 ص 3 ؛ نهج البلاغه، شرح محمد عبده: 430.
ظاهرا ابن ابی الحدید این مطلب را از طبری گرفته است . طبری در تاریخش مینویسد :
حدثنا عمر قال حدثنا علی قال حدثنا ابن دأب وسعید بن خالد عن صالح بن کیسان عن المغیرة بن شعبة قال لما مات عمر رضى الله عنه بکته ابنة أبی حثمة فقالت واعمراه أقام الاود وأبرأ العمد أمات الفتن وأحیا السنن خرج نقى الثوب بریئا من العیب قال وقال المغیرة ابن شعبة لما دفن عمر أتیت علیا وأنا أحب أن أسمع منه فی عمر شیئا فخرج ینفض رأسه ولحیته وقد اغتسل وهو ملتحف بثوب لا یشک ان الامر یصیر إلیه فقال یرحم الله ابن الخطاب لقد صدقت ابنة أبی حثمة لقد ذهب بخیرها ونجا من شرها أما والله ما قالت ولکن قولت .
تاریخ الطبری الطبری ج 3 ، ص 285 ؛ حوادث سنة ثلاث و عشرین من الهجرة ، باب من ندب عمر و رثاه.
سند روایت طبری هم ضعیف است ؛ زیرا در این سند ابن دأب وجود دارد که از نظر علمای رجال ضعیف است:
تشخیص ابن دأب :
وقتی « ابن دأب » به صورت مطلق می آید منظور محمد بن دأب می باشد همانطوری که ابن حجر عسقلانی از استوانه های علمی اهل سنت می نویسد :
وقیل إن ابن داب الذی ذکره خلف هو عیسى بن یزید ... قلت : عیسى بغدادی کان ینادم المهدی فلعل خلفا إن کان قصده عنى مدینة المنصور وإلا فظاهر الاطلاق یدل على أنه أراد الأول .
تهذیب التهذیب ج 9 ، ص 125 ، ذیل ترجمه محمد بن دأب ، رقم 222 .
بعضی گفته اند منظور از ابن دأب که خلف (از رجالیون اهل سنت) او را جعّال حدیث معرفی کرد ، عیسى بن یزید است ... اما نظر من این است که عیسی بغدادی ( بن یزید بن بکر بن دأب ) از ملازمین مهدی بوده است پس چه بسا منظور خلف ( اگرمقصودش عیسی بغدادی باشد ) از مدینه که گفت : ( ابن دأب در مدینه حدیث جعل می کرد ) مدینه منصور (کوفه) باشد و اگر منظورش مدینه منصور (کوفه) نباشد ، اطلاق عبارت خلف دلالت بر این دارد که منظور او محمد بن دأب است .
ابن حجر در جای دیگر می گوید :
ابن داب هو محمد .
تهذیب التهذیب ج 12 ، ص 262، حرف الدال .
مراد از ابن دأب محمد بن دأب است .
مزی نیز می گوید :
ابن داب ، هو : محمد بن داب .
تهذیب الکمال ج 34 ، ص 439 .
مراد از ابن دأب محمد بن دأب است .
دیدگاه علمای اهل سنت در ضعف ابن دأب
قال أبو زرعة : ضعیف الحدیث کان یکذب .
ابو زرعة می گوید : احادیث محمد بن دأب ضعیف است و وی فردی دروغگو است .
قال الأصمعی قال لی خلف الأحمر: ابن داب یضع الحدیث بالمدینة
اصمعی می گوید : خلف الاحمر به من گفت : ابن دأب در مدینه حدیث جعل می کرد .
تهذیب التهذیب ج 9 ، ص 125 ، رقم 222 .
ذهبی ذیل ترجمه محمد بن داب می گوید :
محمد بن داب المدینی . کذبه ابن حبان ، وغیره .
میزان الإعتدال ج3 ، ص 540 ، رقم 7498 .
ابن حبان و دیگران محمد بن دأب را تضعیف نموده اند .
و اگر مراد از ابن دأب محمد بن دأب نباشد ، ابن دأب بین محمد بن دأب و عیسی بن یزید بن بکر بن دأب مشترک است همانطوری که ذهبی از علمای بزرگ رجال اهل سنت می گوید :
ابن دأب . هو محمد بن دأب . وعیسى بن یزید بن بکر بن دأب .
میزان الإعتدال ج 4 ، ص 591 ، رقم 10781.
و این در حالی است که عیسی بن یزید نیز همانند محمد بن دأب فردی ضعیف است:
بخاری احادیث او را منکر می داند .
تاریخ الکبیر ج 6 ، ص 402 ، ترجمه عیسى بن یزید اللیثی المدینی ، رقم 2782 ؛ ضعفاء الکبیر ـ العقیلی ـ ج 3 ، ص 391 ، ترجمه عیسى بن یزید المدنی ، رقم 1430 ؛ تاریخ بغداد ـ خطیب بغدادی ـ ج 11 ، ص 150 ، ترجمه عیسى بن یزید بن بکر بن داب ، أبو الولید ، رقم 5845 .
ذهبی می گوید :
وکان أخباریا علامة نسابة ، لکن حدیثه واه ... وقال البخاری وغیره : منکر الحدیث ... وقال أبو حاتم : منکر الحدیث .
میزان الاعتدال ج 3 ، ص 328 ، ترجمه عیسى بن یزید بن بکر داب اللیثی المدنی ، رقم 6625 ؛ الجرح و التعدیل ج 6 ، ص 291 ، ترجمه عیسى بن یزید اللیثی ، رقم 1615 .
او اخباری بود ، علامه بود و از علمای نسب شناسی به شمار می رفت ولی احادیث او واهی و بی ارزش است ... بخاری و ابوحاتم احادیث او را منکر می دانند .
ابن حجر عسقلانی ذیل ترجمه مرداس بن قیس الدوسی بعد از نقل روایتی می گوید:
عیسى أظنه بن دأب وهو کذاب .
گمان می کنم منظور ازعیسی (در این روایت)عیسی بن دأب است که او فردی کذاب( بسیار درغگو) است .
الإصابة فی معرفة الصحابة ج 6 ، ص 58 ، ذیل ترجمه مرداس بن قیس الدوسی ، رقم 7903.
ابن حجر عسقلانی ذیل ترجمه محمد بن دأب می گوید :
وفی عیسى یقول الشاعر :
خذوا عن مالک وعن ابن عون * ولا ترووا أحادیث ابن داب
شاعر درمورد عیسی بن یزید گفته است:از مالک وابن عون روایت نقل کنید ولی احادیث ابن دأب را روایت نکنید .
تهذیب التهذیب ج 9 ، ص 125 ، ذیل ترجمه محمد بن دأب ، رقم 222 ؛ تاریخ بغداد ـ خطیب بغدادی ـ ج 11 ، ص 153 ، ترجمه عیسى بن یزید بن بکر بن داب ، أبو الولید ، رقم 5845 .
و اما بر فرض صحت چنین نقلی ، همانطور که در روایت آمده بود این عبارات را به بنت أبی حثمة یاد داده بودند تا برای خلیفه تبلیغ کند و به این وسیله مقداری از جرائم خلیفه کاسته شود .
دلایل بر این مدعا :
اعتراضات به انتخاب عمر
1 - اعتراض مردم نسبت به خلافت عمر و خشونت او که زمینه ساز جو بدبینی مردم نسبت به عمر شده بود
مخالفت مردم با نصب عمر
* عن إسماعیل بن أبی خالد عن زبید ( ابن الحارث ) الیامی . قال : لما حضرت أبا بکر الوفاة بعث إلى عمر یستخلفه . فقال الناس : استخلف علینا فظا غلیظا . لو قد ملکنا کان أفظ وأغلظ . فماذا تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر ؟
المصنف ـ ابن ابی شیبة ـ ج 8 ، ص 574 ، باب ( 44 ) ما جاء فی خلافة عمر بن الخطاب ؛ تاریخ المدینة ـ ابن شبة النمیری ـ ج 2 ، ص 671 ، باب أقوال الناس عن تو لیة عمر ... .
ابو بکر لحظه وفاتش کسی را نزد عمر فرستاد تا وی را جانشین خویش سازد، مردم اعتراض کردند وگفتند: آیا کسی را که درشتخو وبد اخلاق است می خواهی بر ما حاکم کنی؟ او اگر بر ما حاکم شود بد اخلاق تر وخشن تر خواهد شد،
چه جوابی فردای قیامت برای پروردگارت هنگام ملاقات آماده کرده ای؟
مخالفت مهاجرین و انصار با نصب عمر
«دخل علیه المهاجرون والأنصار حین بلغهم أنّه استخلف عمر ، فقالوا : نراک استخلفت علینا عمر ، وقد عرفته ، وعلمت بوائقه فینا وأنت بین أظهرنا ، فکیف إذا ولیّت عنّا وأنت لاق اللّه عزّوجل فسائلک ، فما أنت قائل؟» .
الإمامةوالسیاسة بتحقیق الشیری:ج1ص37، و بتحقیق الزینی : ج1 ص24 ، باب مرض أبی بکر و استخلافه عمر .
مهاجران وانصار پس از شنیدن خبر جانشینی عمر نزد ابوبکر رفتند وگفتند: شنیده ایم عمر را جانشینت قرار داده ای، وحال آنکه تو اورا خوب می شناسی واز شرارتهایش در بین ما آگاهی ؟ پس چرا اورا جانشینت قرار داده ای تو که بزودی پر وردگارت را ملاقات می کنی آیا در برابر پرسش خداوند پاسخی آماده کرده ای؟
.: Weblog Themes By Pichak :.