چهار ذکر الهی در چهار حالت بحرانی
1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه 171) پناه نمی برد.در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)
3- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44) ... پناه نمی برد.
زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45)
4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
بهترین ذکرها چیست؟
هدف این است که خدا در تمام زندگى انسان حضور داشته باشد و نور پروردگار تمام زندگى او را فرا گیرد، همواره به او بیندیشد و فرمان او را نصب العین سازد.
مجالس ذکر مجالسى نیست که گروهى بى خبر گرد هم آیند و به عیش و نوش پردازند و در ضمن مشتى اذکار اختراعى عنوان کنند و بدعتهایى را رواج دهند و اگر در حدیثى میخوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «بادِرُوا اِلى ریاضِ الْجَنَّةِ؟; به سوى باغهاى بهشت بشتابید» یاران عرض کردند: وَ ما رِیاضُ الْجَنَّةِ؟; باغهاى بهشت چیست؟ فرمود: «حَلْقُ الذِّکْرِ; مجالس ذکر است».1
منظور جلساتى است که در آن علوم اسلامى احیاء شود و بحثهاى آموزنده و تربیت کننده مطرح گردد، انسانها در آن ساخته شوند و گنهکاران پاک گردند و به راه خدا آیند.2
بهترین اذکار:
1 - اذکارى در صبح و شام:
در تفسیر قرطبى،3 و تفسیر ابوالفتوح رازى،4 در ذیل آیه 64 سوره زمر، حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تفسیر «مقالید» را پرسیدم، فرمود: «یا على! لَقَدْ سَئَلْتَ عَنْ عَظیمِ الْمَقالیدِ، هُوَ اَنْ تَقُولَ عَشْراً اِذا اَصْبَحْتَ، وَ عَشراً اِذا اَمْسَیتَ، لاْ اِلهَ اِلاَّ اللّه وَ اللّه اَکْبَر، وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ، وَ اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَلا قُوةَ اِلاّ بِاللّهِ (هُوَ) اَلاْوَّلُ وَ الاْخَرَ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ لَهُ اَلْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ (یُحْیى وَ یُمیتُ) بِیَدِهِ الْخَیْرِ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیر; از کلیدهاى بزرگى سؤال کردى آن این است که هر صبح و شام ده بار این جمله ها را تکرار کنى لا اله الا الله... تا آخر حدیث.
سپس افزود «کسى که هر صبح و شام ده بار این کلمات را تکرار کند خداوند شش پاداش به او مى دهد که یکى از آن ها را این مى شمارد که خداوند او را از شیطان و لشکر شیطان حفظش مى کند تا سلطه اى بر او نداشته باشند».
ناگفته روشن است که گفتن این کلمات به صورت لقلقه لسان براى این همه پاداش نیست بلکه ایمان به محتوى و تخلّق به آن نیز لازم است.
این حدیث ممکن است اشاره لطیفى به اسماء حسناى خداوند بوده باشد که مبدأ حاکمیت و مالکیت او بر عالم هستى است. (دقت کنید)5
کسى که هر صبح و شام ده بار این کلمات را تکرار کند خداوند شش پاداش به او مى دهد که یکى از آنها را این مى شمارد که خداوند او را از شیطان و لشکر شیطان حفظش مى کند تا سلطه اى بر او نداشته باشند.2ـ ذکر یا فتّاح:
در بعضى از روایات روى ذکر (یا فتّاح) براى حل مشکلات تکیه شده است، چرا که این صفت بزرگ الهى که به صورت صیغه مبالغه از «فتح» آمده بیانگر قدرت پروردگار بر گشودن هر مشکل و از میان بردن هر اندوه و غم، و فراهم ساختن اسباب هر فتح و پیروزى است در واقع جز او فتاح نیست و «مفتاح» و کلید همه درهاى بسته در دست قدرت او است».
واژه «فتح» به طورى که «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل به معنى از بین بردن پیچیدگى و اشکال است، و آن بر دو گونه است: گاهى با چشم دیده مى شود، مانند گشودن قفل، و گاه با اندیشه درک مى شود مانند گشودن پیچیدگى اندوه ها و غصه ها، و یا گشودن رازهاى علوم و همچنین داورى کردن میان دو کس و گشودن مشکل نزاع و مخاصمه آن ها.6
3ـ ذکر یونسیّه:
وقتى حضرت یونس(علیه السلام) خیلى زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترک اولى خویش استغفار کرد و در پیشگاه مقدسش تقاضاى عفو نمود.
در اینجا ذکر معروف و پر محتوایى از قول یونس(علیه السلام) نقل شده که در آیه87 سوره انبیاء آمده، و در میان اهل عرفان به ذکر «یونسیّه» معروف است: «فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ; او در میان ظلمت هاى متراکم فریاد زد که معبودى جز تو نیست، منزهى تو، من از ظالمان و ستمکاران بودم بر خویشتن ستم کردم و از درگاهت دور افتادم، و به عتاب و سرزنش تو که جهنم آتش سوزانى براى من است گرفتار شدم.
این اعتراف خالصانه و این تسبیح توأم با ندامت کار خود را کرد و همان گونه که در آیه88 سوره انبیاء آمده «فَاسْتَجَبْنالَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ; ما دعاهاى او را اجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات مى دهیم»7
4 - ذکر لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ:
در تفسیر مجمع البیان،8 آمده است که: یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)بنام «عوف بن مالک» بود، دشمنان اسلام فرزندش را اسیر کردند او به محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و از این ماجرا و فقر و تنگدستى شکایت کرد، فرمود: تقوا را پیشه کن و شکیبا باش و بسیار ذکر لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، را بگو، او این کار را انجام داد، ناگهان در حالى که در خانه اش نشسته بوده فرزندش از در، درآمد، معلوم شد که از یک لحظه غفلت دشمن استفاده کرده و فرار نموده، و حتى شترى از دشمن را نیز با خود آورده بود.9
و حقیقت ذکر:
در یاد خدا بودن و پیوسته در قدم ها و حرکات و اعمال خود خدا را فراموش نکردن است، و اثر این گونه ذکر، اطاعت پروردگار و از صراط عقل و دین بیرون نرفتن و از تکالیف الهى و از اوامر و نواهى پیروى کردن و وعد و وعید و ثواب و عقاب را در نظر گرفتن و از معاصى و راههاى خلاف دورى کردن است.
آرى وظیفه سالک این است که: همیشه خطاها و معاصى و بدی ها و جهات ضعف و عیوب و نواقص خود را ببیند، و این دیدن از دو راه حاصل مى شود:
اول - به واسطه توجه به جزئیات و خصوصیات اعمال و کارهاى خود در مقابل عظمت و جلال حق و هم نسبت به حقیقت وظائف خود به آن طورى که لازم است، که در این صورت همه را ناقص و معیوب خواهد دید
دوم - از لحاظ توجه به لطف و احسان و کرم و مهربانى و فضل و نعمتهاى فعلى و گذشته حق تعالى است که; در قابل این الطاف نامتناهى، آنچه به جا آورده و یا انجام داده شود، همه ناقص و کم و بى ارزش خواهد بود.
و اندرین صورت شمارى بس حقیر
طاعت خــود گــر چه بنمایــد کثیــر
کى بود لایـق زما کار حســن
در بر الطاف وفضل ذو المنن
این است که چون به این دو قسمت توجه بیشتر شود; بر خضوع و محبت و خشوع و بندگى و معرفت و حیاء و تواضع و انکسار انسان افزوده مى شود.
ثنا گفتن پروردگار متعال خود را تکوینى است، و ذکر هم أعم از تکوینى و لفظى و ثنا و غیر آنها مى باشد. پس أثناء پروردگار عبارت از خلق و تدبیر و نظم و تقدیر و رحمت و سایر صفات فعلیه او است که هر یک دلالت کامل بر مقام عظمت او دارد، و أثناء لفظى بندگان هرگز به کمترین حدّ آن نرسد.
پس در این جمله شریفه: رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) ذکر خود را (لا احصى ثناء) که ذکر خالص است نفى فرموده، و تنها ارزش و واقعیت را به ذکر پروردگار (أثنیت على نفسک) قائل شده است. آرى این ذکر اگر چه در مرتبه اول به طور تکوین و به حدّ تمام از جانب پروردگار متعال است که خود را با آن صفات فعلى معرفى فرموده است، ولى در مرتبه دوم که بندگان خدا به آن مقامات متوجه شده و اطلاع پیدا مى کنند، از جانب آنان صورت گرفته، و عنوان ذکر قلبى و توجه باطنى و یا ذکر لفظى دارد.10
تخلیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی
برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
.: Weblog Themes By Pichak :.