به گزارش شیعه آنلاین، مجله عربستانی "المجله" در شماره اخیر خود اسناد محرمانهای را منتشر کرد که به سازمان اطلاعات و امنیت ایالات متحده آمریکا (CIA) مربوط میشود و در آن به جریان اشغال شدن بیت الله الحرام توسط امام زمان وهابیت، حدود 30 سال پیش، اشاره شده است.
این اسناد محرمانه شامل سه بخش است.
سند اول: نامهای از سفارت آمریکا در کویت به وزارت خارجه آمریکا که مضمون آن درباره چهار کتاب دینی است که توسط فردی به نام "جهیمان" به نگارش درآمده و در کشور کویت به چاپ رسیده است. در متن نامه سفارت آمریکا از وزارت خارجه خواسته شده که به سفارت اجازه داده شود تا برای ترجمه و بررسی دقیق این کتاب، اجازه داده شود. "جهیمان" در این کتاب حاکمان کشورهای اسلامی را به مبارزه فرا خوانده است.
سند دوم: گزارش محرمانه سفارت آمریکا در لندن است. این گزارش درباره تظاهرات اعتراض آمیز مسلمانان مقابل سفارت آمریکا بوده است. تظاهر کنندگان علیه آمریکا تظاهرات کردند زیرا این کشور را عامل اصلی حادثه اشغال بیت الله الحرام می دانستند. در این گزارش آمده که ]امام[ خمینی موضوع دخالت آمریکا در حادثه اشغال بیت الله الحرام را مطرح کرده است.
سند سوم: گزارش کنسولگری آمریکا در جده به وزارت خارجه آمریکا بوده است. این گزارش درباره چگونگی پایان یافتن حادثه اشغال بیت الله الحرام از نگاه تعدادی از مهندسان هواپیماهای آمریکایی است که هنگام پرواز بالگردهای عربستانی برای پیگیری حادثه اشغال، با آنان همراه بوده اند.
نگاهی به ماجرای اشغال بیت الله الحرام توسط مدّعی مهدویت در عربستان سعودی
در بامداد 20 نوامبر 1979میلادی گروه مسلحی متشکل از 200 تا 300 تن که تعدادی از آنها دانشجویان علوم دینی و برخی مصری، یمنی و کویتی بودند، به فرماندهی فردی به نام «مهدی القحطانی» بعد از اقامه نماز صبح مسجدالحرام را اشغال کردند.
یکی از رویدادهای پراهمیت تاریخ معاصر که کمتر بدان توجه شده است، جنبش موسوم به "جهیمان" در مکه مکرمه است. این گروه مذهبی به اخوان المسلمین گرایش داشتند و شدیدا با حکومت آل سعود در عربستان مخالف بودند، رهبری جنبش را افرادی به نامهای "جهیمان العتیبی" که وهابی مذهب بود و "محمدبن عبدالله القحطانی" معروف به "مهدی القحطانی" به عهده داشتند.
"جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی" مدت 18 سال به عنوان کارمند در گارد ملی عربستان سعودی خدمت میکرد. او در دانشگاه اسلامی مکة مکرمه در رشتة معارف دینی تحصیل کرده بود و پس از آن به دانشگاه اسلامی مدینة منوره رفت. جهیمان در مدینه با «محمد بن عبدالله القحطانی»، که از شاگردان «عبدالعزیز بن باز» ـ مفتی بزرگ عربستان ـ بود دیدار کرد.
اندکی بعد روابط میان آن دو بسیار عمیق و صمیمی شد؛ به ویژه که آنها در بسیاری از دیدگاهها و ایدئولوژیهای تندروانه بسیار نزدیک به هم بودند. آن دو، حکومت و حتی افراد جامعه را نیز تکفیر میکردند و بسیار خشک مغز بودند. همین امر نیز باعث انزوای آنها از جامعه و رد کردن مظاهر مدنیّت و شهرنشینی از قبیل رادیو، تلویزیون و نشریات شد.
"محمد القحطانی" با خواهر "جهیمان العتیبی" ازدواج کرد و همین باعث نزدیکی بیشتر آنها به هم گردید. "جهیمان" و دامادش مخفیانه شروع به گسترش افکار و عقاید تندروانه خود در سطحی محدود در برخی مساجد کوچک مدینة منوره کردند. این افکار و عقاید مورد قبول برخی قرار گرفت و بازتاب مثبتی در میان آنها داشت. گروهی که "جهیمان" آن را بنیانگذاری کرده بود، کمکم گسترش یافت تا اینکه شمار اعضای آنها به هزاران نفر رسید.
"جهیمان" و گروهش از هیچ تلاشی برای مخالفت و دشمنی با مقامات حاکم و مسئولان فروگذار نکردند زیرا از دیدگاه آنان، نظام حاکم بر اساس دین خداوند، حکم نمیکرد و این امر در نامههایی که خود او یا برخی از پیروانش به رشتة نگارش در آوردهاند بسیار روشن است. در این نامهها تفکرات و دیدگاههای این گروه در مورد حکومت و خلافت بیان شده است.
پیروان "جهیمان" اعتقاد دارشتند که جامعه، باید مظاهر تمدن جدید و شهرنشینی را رها و به دور از آن زندگی کند، زیرا فساد و رذایل اخلاقی در جامعه گسترش یافته و جامعه از راه مستقیم و راه درست دور شده است. این از یک سو و از سوی دیگر، آنها بر این عقیدهاند که مسلمانان نباید به حکومتهایی که بر اساس دین خداوند حکم نکرده و نواهی خداوند را نهی نمیکنند، وابستگی داشته باشند یا آن را تأیید کنند.
ادعای مهدویت: مسلمانان اهل سنّت، بر این باورند که هر صد سال یک بار، یک تجدید کنندة دین میآید. اهل سنّت همچنین اعتقاد به آمدن مهدی موعود و منتظَر دارند و او را از خاندان پیامبر(ص) دانسته و میگویند نام او آنگونه که در روایتها آمده، محمد است و بر این عقیدهاند، که مهدی از مسجدالحرام خروج میکند و از دست دشمنان خداوند به آنجا میگریزد.
در اواخر سال 1399 ق. قحطانی به جهیمان گفت که او در خواب دیده است که مهدی منتظر موعود است! و شبه جزیرة عربستان و تمام جهان را از چنگال ستمگران آزاد میکند. در این زمان، کم کم با نزدیک شدن قرن هجری جدید، اجزای معادله در ذهن و فکر جهیمان و دامادش محمد بن عبدالله در حال شکل گرفتن بود. این معادله تنها بیت الله الحرام را کم داشت تا این موعود مدّعی(!) به آن پناه ببرد و البته این بخش نیز بعدها تکمیل شد.
اشغال مسجدالحرام: با دمیدن پگاه اول محرم سال 1400 ق. جهیمان به همراه گروه تابع خود وارد مسجد الحرام شدند تا نماز صبح را برگزار نمایند. آنها ظاهراً در آن حال جنازههایی را با خود حمل میکردند. و با آن صحنهسازیها، نگهبانان مسجدالحرام را که گمان میکردند این گروه جنازههایی با خود حمل میکنند و میخواهند پس از نماز صبح، نماز میت را آنجا بخوانند، فریب دادند. اما حقیقت این بود که آن تابوتها چیزی جز اسلحه و فشنگ نبود. اندکی پس از نماز صبح، جهیمان و دامادش در برابر نمازگزاران حاضر در مسجدالحرام برخاستند و خبر ظهور مهدی موعود [دروغین] و گریختن او از دست دشمنان خداوند و پناه بردن او به مسجدالحرام را دادند.
جهیمان در آن روز یعنی آغاز قرن جدید هجری، دامادش، محمد بن عبدالله قحطانی، را به عنوان مهدی موعود و منتظر و تجدید کنندة دین اسلام معرفی کرد!... جهیمان و پیروانش با آن مهدی خیالی بیعت کردند و از تمام نمازگزاران خواستند تا با او بیعت کنند. او درهای مسجدالحرام را بست و در همان زمان نامههایی را که جهیمان قبلاً آنها را در عربستان و برخی کشورهای حاشیة خلیج فارس نوشته بود، توزیع کردند. جهیمان و افراد گروهش تمام کسانی را که داخل حرم بودند، به زور در آنجا نگه داشتند و به آنها اجازة خروج ندادند. آنها مردم را که زنان و کودکان نیز در میان آنها بودند، به مدت سه روز در آنجا نگه داشتند. پس از آن جهیمان، زنان و کودکان را آزاد کرد و تعداد قابل توجهی از مردان داخل مسجد باقی ماندند.
حکومت عربستان از همان لحظات نخستین تلاش میکرد این مشکل را بدون اعمال خشونت و از طریق گفتگو حل کند و جهیمان تسلیم شود و از حرم بیرون آید و گروگانها را آزاد کند، اما او نپذیرفت. به این ترتیب برگزاری نماز و مراسم عبادی دیگر در مسجدالحرام تعطیل شد و نیروهای حکومتی و افراد طرفدار "جهیمان" و "محمد بن عبدالله" شروع به تیراندازی به سوی هم کردند. جنگ سختی در گرفت و مسجدالحرام در طیّ این حوادث، آسیب زیادی دید.
هنگامی که کاسة صبر حکومت عربستان لبریز شد، نیروهای خود را با پشتیبانی کماندوها و نیروهای ویژه، در یک عملیات گسترده وارد کار کرد. این نیروها از تجهیزات و سلاحهای بسیار پیشرفتهای برخوردار بود که جهیمان و پیروانش با آن آشنایی نداشتند. شمار زیادی از پیروان جهیمان کشته شدند و در این میان داماد جهیمان، محمد بن عبدالله نیز که آنها ادعا میکردند مهدی موعود است، کشته شد.
با کشته شدن محمدبن عبدالله، ضربة سختی به پیروان جهیمان وارد آمد. آنها گمان میکردند او نمیمیرد و به همین دلیل پس از کشته شدن او، دچار تزلزل شدند. در پی آن، جهیمان و بقیة پیروانش که زنده مانده بودند، تسلیم شدند. پس از مدت کوتاهی، دادگاه حکم اعدام 61 نفر از اعضای این گروه را صادر کرد و جهیمان نیز جزو محکومان به اعدام بود و این گونه داستان اشغال مسجدالحرام و ادعای مهدویت در عربستان پایان یافت.
.: Weblog Themes By Pichak :.