مناجات با خدا و دعا و تضرّع و زاری به پیشگاه مقدسش، در تمام اوقات مطلوب و مورد تأکید پیشوایان بزرگ دین است. از جمله اوقات دعا، و طلب حاجت به سوی حضرت حق، پیش از انجام اعمال زناشویی، در شب زفاف است. در مورد دعا و نماز در این شب، روایات متعددی از ائمه اطهار به ما رسیده است، که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم: امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «هنگامی که عروس را نزد تو آوردند، خودت وضو بساز و به او نیز بگو وضو بگیرد دو رکعت نماز بخوان، به او نیز بگو دو رکعت نماز بخواند، سپس خدا را حمد و ثنا کن، و صلوات بر محمد و اهل بیت او بفرست، آنگاه این دعا را بخوان و به حاضران بگو «آمین» گویند: خدایا؛ دوستی و محبت و خوشنودی او را روزیِ من گردان، و مرا به او خوشنود ساز، و بین ما به پیوندی صمیمانه و نیک، جمع کن، چرا که تو حلال را دوست داری و حرام را ناپسند می شماری.»[1]
آن حضرت در جای دیگر می فرماید: «هنگامی که قصد نزدیک شدن به همسرت را داری بگو: خدایا فرزندی نصیبم کن و او را خداترس و پیراسته قرار ده، او را سالم از هر نقص و عیبی بیافرین، و عاقبتش را ختم به خیر گردان.»[2]
عبدالرحمن بن کثیر می گوید: در حضور حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ بودیم، سخن از شریک شدن شیطان در امور پیش آمد، حضرت آن را بزرگ شمرد به حدی که مرا وحشت فراگرفت، عرض کردم: جانم به فدایت، راه رهایی از آن چیست؟ حضرت فرمود: «وقتی که قصد همبستر شدن با همسرت را داشتی بگو، بنام خدای بخشندة مهربان، که خدایی جز او نیست، او که خالق آسمان ها و زمین است، خدایا اگر مرا امشب فرزندی و جانشینی نصیب می فرمایی برای شیطان در او شراکت و بهره ای قرار مده، خدایا او را باایمان، با اخلاص و پاکیزه از شیطان و پلیدی های وی قرار ده، که حمد و سپاسِ تو بس عظیم است.»[3]
همچنین امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد مردی که هنگام همبستر شدن با همسرش از شریک شدن شیطان در این کار می هراسد می فرماید: «چنین شخصی باید «بسم الله» بگوید و از شیطان به خدا پناه ببرد.»[4]
در آداب شب زفاف و به طور کلی هر گاه که عمل زناشویی انجام می گیرد، به غیر از نماز و دعا که در بالا گفته شد، روایات و سفارشات بسیاری از پیامبر و ائمة اطهار در معتبرترین کتابهای حدیث آمده است که رعایت آنها هم به نفع زن و شوهر و هم فرزندان آنهاست، در اینجا به سفارشاتی که رسول گرامی اسلام به حضرت علی کرده اند، به طور خلاصه اشاره می کنیم.
در وصیت های پیامبر به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ آمده است: «هنگامی که عروس به خانة تو وارد شد، کفشهای او را در آور، تا بنشیند و پاهای او را بشوی و از آن آب، از درِ خانه تا انتهای آن بپاش، چنین کاری موجب رفع و دفع انواع فقر شده و باعث نزول برکتهای بسیار خواهد شد، و تا هفت روز، عروس را از خوردن شیر و سرکه و گشنیز و سیب ترش منع کن، زیرا رحم زن بر اثر خوردن این چهار غذا، سرد شده برای باروری آماده نمی شود.»
ایشان همچنین در سفارشات خود می فرماید: «در آغاز و وسط و آخر ماه (قمری) آمیزش نکن، در بعد از ظهر آمیزش نکن، هنگام آمیزش سخن نگو، هنگام آمیزش به فکر زن دیگری نباش، در حال ایستاده آمیزش نکن، شب عید فطر و قربان آمیزش نکن، بدون وضو آمیزش نکن، آمیزش در شب دوشنبه و آغاز شب سه شنبه و شب پنج شنبه و هنگام ظهر پنج شنبه و شب جمعه و عصر جمعه، خوب است» آنگاه پیامبر به علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: این وصایای مرا حفظ کن و به آنها عمل کن چنان که من آنها را از جبرئیل دریافت و رعایت کرده ام.»[5]
پیامبر گرامی اسلام می فرماید:
«در اسلام بنایی دوست داشتنی تر از ازدواج نزد خداوند برپا نشده است».[6]
[1] . وسایل الشیعه، حر عاملی، محمد، نشر اسلامیه، ج 14، ص 81.
[2] . همان، ص 82.
[3] . همان، ص 97.
[4] . وسایل الشیعه، ج 14، ص 97.
[5] . به نقل از کتاب نظام خانواده در اسلام، انصاریان، حسن، نشر ام ابیها، ص 206.
[6] . مستدرک وسایل، نوری، حسین، نشر مؤسسة آل البیت، ج 14، ص 152.
منبع:اندیشه قم
احکام نکاح یا ازدواج و زناشویى به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال مىشود و آن بر دو قسم است: دائم و غیر دائم. عقد دائم آن است که مدت زناشویى در آن معین نشود، و زنى را که بهاین قسم عقد مىکنند دائمه گویند. و عقد غیر دائم آن است که مدت زناشویى در آن معین شود، مثلا زن را به مدت یک ساعتیا یک روز یا یک ماه یا یک سال یا بیشتر عقد نمایند، و زنى را که به این قسم عقد کنند متعه و صیغه مىنامند. احکام عقد 2363 در زناشویى چه دائم چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد کافى نیست و صیغه عقد را یا خود زن و مرد مىخوانند یا دیگرى را وکیل مىکنند که از طرف آنان بخواند. 2364 وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم مىتواند براى خواندن صیغه عقد از طرف دیگرى وکیل شود. 2365 زن و مرد تا یقین نکنند که وکیل آنها صیغه را خوانده است نمىتوانند به یکدیگر نگاه محرمانه نمایند، و گمان به این که وکیل صیغه را خوانده است کفایت نمىکند ولى اگر وکیل بگوید صیغه را خواندهام کافى است. 2366 اگر زنى کسى را وکیل کند که مثلا ده روز او را به عقد مردى در آورد و ابتداى ده روز را معین نکند در صورتى که از گفته زن معلوم شود که به وکیل اختیار کامل داده، آن وکیل مىتواند هر وقت بخواهد او را به عقد آن مرد در آورد واگر معلوم باشد که زن، روز یا ساعت معینى را قصد کرده، باید صیغه را مطابق قصد او بخواند. 2367 یک نفر مىتواند براى خواندن صیغه عقد دائم یا غیر دائم از طرف دو نفر وکیل شود و نیز انسان مىتواند از طرف زن وکیل شود و او را براى خود به طور دائم یا غیر دائم عقد کند، ولى احتیاط مستحب آن است که عقد را دو نفر بخوانند. دستور خواندن عقد دائم 2368 اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: "زوجتک نفسى على الصداق المعلوم" یعنى خود را زن تو نمودم به مهرى که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت التزویج" یعنى قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگرى را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: "زوجت موکلتى فاطمة موکلک احمد على الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلى احمد على الصداق"، صحیح مىباشد. دستور خواندن عقد غیر دائم 2369 اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن که مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: "زوجتک نفسى فى المدة المعلومة على المهر المعلوم" بعد بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت" صحیح است. و اگر دیگرى را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: "متعت موکلتى موکلک فى المدة المعلومة على المهر المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلى هکذا"، صحیح مىباشد. شرایط عقد 2370 عقد ازدواج چند شرط دارد: اول: آنکه به عربى صحیح خوانده شود به احتیاط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربى صحیح بخوانند بههر لفظى که صیغه را بخوانند صحیح است و لازم هم نیست که وکیل بگیرند اما باید لفظى بگویند که معنى "زوجت و قبلت" را بفهماند. دوم: مرد و زن یا وکیل آنها که صیغه را مىخوانند قصد انشاء داشته باشند یعنى اگر خود مرد و زن صیغه را مىخوانند، زن به گفتن «زوجتک نفسى» قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزویج» زن بودن او را براى خود قبول نماید، و اگر وکیل مرد و زن صیغه را مىخوانند، به گفتن «زوجت و قبلت» قصدشان این باشد که مرد و زنى آنان را وکیل کردهاند، زن و شوهر شوند. سوم: کسى که صیغه را مىخواند بالغ و عاقل باشد، جه براى خودش بخواند یا از طرف دیگرى وکیل شده باشد. چهارم: اگر وکیل زن و شوهر یا ولى آنها صیغه را مىخوانند، در عقد، زن و شوهر را معین کنند مثلا اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند. پس کسى که چند دختر دارد، اگر به مردى بگوید زوجتک احدى بناتى (یعنى زن تو نمودم یکى از دخترانم را) و او بگوید بلتیعنى قبول کردم، جون در موقع عقد، دختر را معین نکردهاند عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهرا به کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضى است عقد صحیح است. 2371 اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنى آن را عوض کند عقد باطل است. 2372 کسى که دستور زبان عربى را نمىداند، اگر قرائتش صحیح باشد و معناى هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد نماید،مىتواند عقد را بخواند. 2373 اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد کنند و بعدا زن و مرد بگویندبه آن عقد راضى هستیم عقد صحیح است. 2374 اگر زن و مرد یا یکى از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگویند به آن عقد راضى هستیم، عقد صحیح است. 2375 پدر و جد پدرى مىتوانند براى فرزند نابالغ یا دیوانه خود که به حال دیوانگى بالغ شده است ازدواج کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجى که براى او کردهاند مفسدهاى نداشته، نمىتواند آن را بههم بزند و اگر مفسدهاى داشته، مىتواند آن را به هم بزند. 2376 دخترى که به حد بلوغ رسیده و رشیده استیعنى مصلحتخود را تشخیص مىدهد اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد، باید از پدر یا جد پدرى خود اجازه بگیرد، و اجازه مادر و برادر لازم نیست. 2377 اگر پدر و جد پدرى غایب باشند، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جد پدرى اجازه بگیرند و نیز اگر دختر باکره باشد در صورتى که بکارتش به واسطه شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولى اگر به واسطه وطى به شبهه یا از زنا از بین رفته باشد، احتیاط مستحب آن است که اجازه بگیرند. 2378 اگر پدر یا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر- بعد از رسیدن به سن قابل براى تمتع گرفتن - باید خرج زن را در صورتى که از او تمکین داشته باشد بدهد. 2379 اگر پدر یا جد پدرى براى پسر نابالغ خود، زن بگیرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته، مدیون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالى نداشته، پدر یا جد او باید مهر زن را بدهند. عیبهایى که بواسطه آنها مىشود عقد را به هم زد 2380 اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن یکى از هفت عیب را دارد مىتواند عقد را به هم بزند : اول: دیوانگى. دوم: مرض خوره. سوم: مرض برص.چهارم: کورى. پنجم: شل بودن به طورى که معلوم باشد. ششم: آنکه افضا شده، یعنى راه بول و حیض و یا راه حیض و غائط او یکى شده باشد، ولى اگر راه حیض و غائط او یکى شده باشد، به هم زدن عقد اشکال دارد و باید احتیاط شود. هفتم: آنکه گوشتیا استخوانى یا غدهاى در فرج او باشد که مانع از نزدیکى شود. 2381 اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه استیا آلت مردى ندارد یا عنین است و نمىتواند وطى و نزدیکى نماید یا تخمهاى او را کشیدهاند مىتواند عقد را به هم بزند. و تفصیل این مساله و مساله سابق در کتاب تحریر الوسیله ضبط شده است. 2382 اگر مرد یا زن، به واسطه یکى از عیبهایى که در دو مساله پیش گفته شد عقد را به هم بزند، باید بدون طلاق از هم جدا شوند. 2383 اگر به واسطه آن که مرد عنین است و نمىتواند وطى و نزدیکى کند، زن عقد را به هم بزند شوهر باید نصف مهر را بدهد. ولى اگر به واسطه یکى از عیبهاى دیگرى که گفته شد، مرد یا زن عقد را به هم بزنند، چنانچه مرد با زن نزدیکى نکرده باشد چیزى بر او نیست و اگر نزدیکى کرده، باید تمام مهر را بدهد. عدهاى از زنها که ازدواج با آنان حرام است 2384 ازدواج با زنهایى که مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است. 2385 اگر کسى زنى را براى خود عقد نماید، اگر چه با او نزدیکى نکند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مىشوند. 2386 اگر زنى را عقد کند و با او نزدیکى نماید، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پایین روند، چه در وقت عقد باشند یا بعدا به دنیا بیایند، به آن مرد محرم مىشوند. 2387 اگر با زنى که براى خود عقد کرده نزدیکى هم نکرده باشد، تا وقتى که آن زن در عقد او است نمىتواند با دختر او ازدواج کند. 2388 عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند. 2389 پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پایین آیند چه در موقع عقد باشند، یا بعدا به دنیا بیایند به زن او محرم هستند. 2390 اگر زنى را براى خود عقد کند، دائمه باشد، یا صیغه تا وقتى که آن زن در عقد او است نمىتواند با خواهر آن زن ازدواج نماید. 2391 اگر زن خود را به ترتیبى که در کتاب طلاق گفته مىشود طلاق رجعى دهد، در بین عده نمىتواند خواهر او را عقد نماید ، بلکه در عده طلاق بائن هم که بعدا بیان مىشود، احتیاط مستحب آن است که از ازدواج با خواهر او خوددارى نماید. 2392 انسان نمىتواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج کند ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعدا زن بگوید به آن عقد راضى هستم اشکال ندارد. 2393 اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده یا خواهر زاده او را عقد کرده و حرفى نزد، چنانچه بعدا رضایت ندهد عقد آنان باطل است، بلکه اگر از حرف نزدنش معلوم باشد که باطنا راضى بوده احتیاط واجب آن است که شوهرش از برادرزاده او جدا شود، مگر آنکه اجازه دهد. 2394 اگر انسان پیش از آنکه دختر عمه یا دختر خاله خود را بگیرد با مادر آنان زنا کند، دیگر نمىتواند با آنان ازدواج نماید. 2395 اگر با دختر عمه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پیش از آن که با آنان نزدیکى کند با مادرشان زنا نماید عقد آنان اشکال ندارد. 2396 اگر با زنى غیر از عمه و خاله خود زنا کند، احتیاط واجب آن است که با دختر او ازدواج نکند، ولى اگر زنى را عقد نماید و با او نزدیکى کند بعد با مادر او زنا کند، آن زن بر او حرام نمىشود، و همچنین است اگر پیش از آنکه با او نزدیکى کند با مادر او زنا نماید، ولى در این صورت احتیاط مستحب آن است که از آن زن جدا شود. 2397 زن مسلمان نمىتواند به عقد کافر در آید، مرد مسلمان هم نمىتواند با زنهاى کافره غیر کتابیه بطور دائم ازدواج کند و به احتیاط واجب ازدواج دائم با زنهاى کافره اهل کتاب نیز جایز نیست، ولى صیغه کردن زنهاى اهل کتاب مانند یهود و نصارى مانعى ندارد. 2398 اگر با زنى که در عده طلاق رجعى است زنا کند آن زن بر او حرام مىشود و اگر با زنى که در عده متعه، یا طلاق بائن، یا عده وفات است زنا کند، بعدا مىتواند او را عقد نماید، اگر چه احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج نکند و معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احکام طلاق گفته خواهد شد. 2399 اگر با زن بىشوهرى که در عده نیست زنا کند، بعدا مىتواند آن زن را براى خود عقد نماید، ولى احتیاط مستحب آن است که صبر کند تا آن زن حیض ببیند بعد او را عقد نماید، بلکه احتیاط مزبور حتى الامکان نباید ترک شود، و همچنین است اگر دیگرى بخواهد آن زن را عقد کند. 2400 اگر زنى را که در عده دیگرى است براى خود عقد کند، چنانچه مرد و زن یا یکى از آنان بدانند که عده زن تمام نشده و بدانند عقد کردن زن در عده حرام است،آن زن بر او حرام ابدى مىشود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیکى نکرده باشد. 2401 اگر زنى را براى خود عقد کند و بعد معلوم شود که در عده بوده، چنانچه هیچکدام نمىدانستهاند زن در عده است و نمىدانستهاند که عقد کردن زن در عده حرام است، در صورتى که مرد با او نزدیکى کرده باشد آن زن بر او حرام مىشود. 2402 اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج کند باید از او جدا شود و بعدا هم نمىتواند او را براى خود عقد کند. 2403 زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمىشود و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است که شوهر او را طلاق دهد ولى باید مهریهاش را بدهد. 2404 زنى را که طلاق دادهاند و زنى که صیغه بوده و شوهرش مدت او را بخشیده یا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى شوهر کند و بعد شک کند که موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده یا نه باید به شک خود اعتنا نکند. 2405 مادر و خواهر و دختر پسرى که لواط داده بر لواط کننده حرام است اگر چه لواط کننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولى اگر گمان کند که دخول شده،یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمىشوند. 2406 اگر با مادر یا خواهر یا دختر کسى ازدواج نماید و بعد از ازدواج با آن کس لواط کند، آنها بر او حرام نمىشوند. 2407 اگر کسى در حال احرام که یکى از کارهاى حج است با زنى ازدواج نماید عقد او باطل است، و چنانچه مىدانسته که زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمىتواند آن زن را عقد کند. 2408 اگر زنى که در حال احرام است با مردى که در حال احرام نیست ازدواج کند عقد او باطل است، و اگر زن مىدانسته که ازدواج کردن در حال احرام حرام است احتیاط واجب آن است که بعدا با آن مرد ازدواج نکند، بلکه خالى از قوت نیست. 2409 اگر مرد طواف نساء را که یکى از کارهاى حج است بجا نیاورد، زنش که به واسطه محرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمىشود. و نیز اگر زن طواف نساء نکند، شوهرش بر او حلال نمىشود، ولى اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند به یکدیگر حلال مىشوند. 2410 اگر کسى دختر نابالغى را براى خود عقد کند و پیش از آنکه نه سال دختر تمام شود، با او نزدیکى و دخول کند، چنانچه او را افضا نماید هیچ وقت نباید با او نزدیکى کند. 2411 زنى را که سه مرتبه طلاق دادهاند بر شوهرش حرام مىشود، ولى کند، شوهر اول مىتواند دوباره او را براى خود عقد نماید.
هر کس بنویسد و با خود دارد از جمیع طلسمات و جادو در امان باشد واگر کسی را طلسم و جادو کرده باشند بنویسد... با زعفران و گلاب در آب حل کرده و بخورد و بر سر ریزد و یکی نوشته در نزد خود نگه دارد جادو بر طرف شود.برای گشایش بخت و گشایش کار نیز مفید است.
بسم الله الرحمن الرحیم خَتَمَ الله عَلی قُلوُبِهِم وَ عَلی سَمعِهِم وَ عَلی اَبصارِهِم غِشاوَةٌ وَ لَهُم عَذابٌ عَظیم وَ مِن النّاس مَن یَقول امَنّا بِالله وَ بِالاخِرَةِ وَ ما هُم بِموُمِنین یُخادَعون الله وَالّذینَ امَنو وَ ما یَخدَعون اِلاّ اَنفُسَهُم وَ ما یَشعَروُن فی قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ الله مَرَضاً وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُران ما هُوَ شَفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلموُمِنین یا ارحَمَ الرّاحِمین قالَ موسی ما جِئتُم بِه السِّحر اِنَّ اللهَ لا یُصلِح عَمَلَ المُفسِدین فَسَیَکفیکََهُمُ الله وَ هُوَ السَّمیعُ العَلیم لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ باللهِ العَلیِّ العَظیم اِنّا لُلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن وَ اُفَوِّضُ اَمری اِلی الله اِنَّ اللهَ بَصیرٌ باِلعِباد یا اَرحَم الرّاحِمین
یا محمد براستی که جادو از قدیم بوده و چنان نیست که به چیزی ضرر زند جز به اجازه من پس هر کس دوست دارد از اهل عافیت از جادو باشد و به او ضرر نزند باید بخواند :
اللهم رب موسی و خاصه بکلامه و هازم من کاده بسحره بعصاه و معیدها بهذالعود ثعبانا و ملقفها افک اهل الافکو مفسد عمل الساحرین و مبطل کید اهل الفساد من کادنی بسحرا و بضر عامدا " او غیر عامد اعامه او
لا اعلمه و اخافه او لا اخافه او لا فاقطع من اسباب السموات عمله حتی ترجعه عنی غیر نافذو یا ضارلی و لا شامت بی انی ادرء بعظمتک فی نحور الاعداء فکن لی منهم مدافعا احسن مدافعه و اتمها یا کریم.
پس هر زمانی که او اینها را بگوید او را نه سحر جادوگر جنی و نه انسی هر گز زیان نزند.
جهت رفع خصومت و دشمنی آیه 17 سوره یس رانوشته و با خود نگه دارید. اگر میخواهید تا دیگران از خصومت و دشمنی دست بردارند اگر میتوانید این آیه را نوشته و به یکی از طرفین بدهید. و اگر نمیتوانید فقط این آیه رابنویسید و از آن نگهداری نمایید.
ابتدا وضو بگیرید نیت کنید و سپس شروع به نوشتن آیه نمایید. شرح این آیه این است.
بسم الله الرحمن الرحیم * وَمَا عَلَیْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ *
چهار ذکر الهی در چهار حالت بحرانی
1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه 171) پناه نمی برد.در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)
3- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44) ... پناه نمی برد.
زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45)
4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
بهترین ذکرها چیست؟
هدف این است که خدا در تمام زندگى انسان حضور داشته باشد و نور پروردگار تمام زندگى او را فرا گیرد، همواره به او بیندیشد و فرمان او را نصب العین سازد.
مجالس ذکر مجالسى نیست که گروهى بى خبر گرد هم آیند و به عیش و نوش پردازند و در ضمن مشتى اذکار اختراعى عنوان کنند و بدعتهایى را رواج دهند و اگر در حدیثى میخوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «بادِرُوا اِلى ریاضِ الْجَنَّةِ؟; به سوى باغهاى بهشت بشتابید» یاران عرض کردند: وَ ما رِیاضُ الْجَنَّةِ؟; باغهاى بهشت چیست؟ فرمود: «حَلْقُ الذِّکْرِ; مجالس ذکر است».1
منظور جلساتى است که در آن علوم اسلامى احیاء شود و بحثهاى آموزنده و تربیت کننده مطرح گردد، انسانها در آن ساخته شوند و گنهکاران پاک گردند و به راه خدا آیند.2
بهترین اذکار:
1 - اذکارى در صبح و شام:
در تفسیر قرطبى،3 و تفسیر ابوالفتوح رازى،4 در ذیل آیه 64 سوره زمر، حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تفسیر «مقالید» را پرسیدم، فرمود: «یا على! لَقَدْ سَئَلْتَ عَنْ عَظیمِ الْمَقالیدِ، هُوَ اَنْ تَقُولَ عَشْراً اِذا اَصْبَحْتَ، وَ عَشراً اِذا اَمْسَیتَ، لاْ اِلهَ اِلاَّ اللّه وَ اللّه اَکْبَر، وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ، وَ اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَلا قُوةَ اِلاّ بِاللّهِ (هُوَ) اَلاْوَّلُ وَ الاْخَرَ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ لَهُ اَلْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ (یُحْیى وَ یُمیتُ) بِیَدِهِ الْخَیْرِ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیر; از کلیدهاى بزرگى سؤال کردى آن این است که هر صبح و شام ده بار این جمله ها را تکرار کنى لا اله الا الله... تا آخر حدیث.
سپس افزود «کسى که هر صبح و شام ده بار این کلمات را تکرار کند خداوند شش پاداش به او مى دهد که یکى از آن ها را این مى شمارد که خداوند او را از شیطان و لشکر شیطان حفظش مى کند تا سلطه اى بر او نداشته باشند».
ناگفته روشن است که گفتن این کلمات به صورت لقلقه لسان براى این همه پاداش نیست بلکه ایمان به محتوى و تخلّق به آن نیز لازم است.
این حدیث ممکن است اشاره لطیفى به اسماء حسناى خداوند بوده باشد که مبدأ حاکمیت و مالکیت او بر عالم هستى است. (دقت کنید)5
کسى که هر صبح و شام ده بار این کلمات را تکرار کند خداوند شش پاداش به او مى دهد که یکى از آنها را این مى شمارد که خداوند او را از شیطان و لشکر شیطان حفظش مى کند تا سلطه اى بر او نداشته باشند.2ـ ذکر یا فتّاح:
در بعضى از روایات روى ذکر (یا فتّاح) براى حل مشکلات تکیه شده است، چرا که این صفت بزرگ الهى که به صورت صیغه مبالغه از «فتح» آمده بیانگر قدرت پروردگار بر گشودن هر مشکل و از میان بردن هر اندوه و غم، و فراهم ساختن اسباب هر فتح و پیروزى است در واقع جز او فتاح نیست و «مفتاح» و کلید همه درهاى بسته در دست قدرت او است».
واژه «فتح» به طورى که «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل به معنى از بین بردن پیچیدگى و اشکال است، و آن بر دو گونه است: گاهى با چشم دیده مى شود، مانند گشودن قفل، و گاه با اندیشه درک مى شود مانند گشودن پیچیدگى اندوه ها و غصه ها، و یا گشودن رازهاى علوم و همچنین داورى کردن میان دو کس و گشودن مشکل نزاع و مخاصمه آن ها.6
3ـ ذکر یونسیّه:
وقتى حضرت یونس(علیه السلام) خیلى زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترک اولى خویش استغفار کرد و در پیشگاه مقدسش تقاضاى عفو نمود.
در اینجا ذکر معروف و پر محتوایى از قول یونس(علیه السلام) نقل شده که در آیه87 سوره انبیاء آمده، و در میان اهل عرفان به ذکر «یونسیّه» معروف است: «فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ; او در میان ظلمت هاى متراکم فریاد زد که معبودى جز تو نیست، منزهى تو، من از ظالمان و ستمکاران بودم بر خویشتن ستم کردم و از درگاهت دور افتادم، و به عتاب و سرزنش تو که جهنم آتش سوزانى براى من است گرفتار شدم.
این اعتراف خالصانه و این تسبیح توأم با ندامت کار خود را کرد و همان گونه که در آیه88 سوره انبیاء آمده «فَاسْتَجَبْنالَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ; ما دعاهاى او را اجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات مى دهیم»7
4 - ذکر لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ:
در تفسیر مجمع البیان،8 آمده است که: یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)بنام «عوف بن مالک» بود، دشمنان اسلام فرزندش را اسیر کردند او به محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و از این ماجرا و فقر و تنگدستى شکایت کرد، فرمود: تقوا را پیشه کن و شکیبا باش و بسیار ذکر لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، را بگو، او این کار را انجام داد، ناگهان در حالى که در خانه اش نشسته بوده فرزندش از در، درآمد، معلوم شد که از یک لحظه غفلت دشمن استفاده کرده و فرار نموده، و حتى شترى از دشمن را نیز با خود آورده بود.9
و حقیقت ذکر:
در یاد خدا بودن و پیوسته در قدم ها و حرکات و اعمال خود خدا را فراموش نکردن است، و اثر این گونه ذکر، اطاعت پروردگار و از صراط عقل و دین بیرون نرفتن و از تکالیف الهى و از اوامر و نواهى پیروى کردن و وعد و وعید و ثواب و عقاب را در نظر گرفتن و از معاصى و راههاى خلاف دورى کردن است.
آرى وظیفه سالک این است که: همیشه خطاها و معاصى و بدی ها و جهات ضعف و عیوب و نواقص خود را ببیند، و این دیدن از دو راه حاصل مى شود:
اول - به واسطه توجه به جزئیات و خصوصیات اعمال و کارهاى خود در مقابل عظمت و جلال حق و هم نسبت به حقیقت وظائف خود به آن طورى که لازم است، که در این صورت همه را ناقص و معیوب خواهد دید
دوم - از لحاظ توجه به لطف و احسان و کرم و مهربانى و فضل و نعمتهاى فعلى و گذشته حق تعالى است که; در قابل این الطاف نامتناهى، آنچه به جا آورده و یا انجام داده شود، همه ناقص و کم و بى ارزش خواهد بود.
و اندرین صورت شمارى بس حقیر
طاعت خــود گــر چه بنمایــد کثیــر
کى بود لایـق زما کار حســن
در بر الطاف وفضل ذو المنن
این است که چون به این دو قسمت توجه بیشتر شود; بر خضوع و محبت و خشوع و بندگى و معرفت و حیاء و تواضع و انکسار انسان افزوده مى شود.
ثنا گفتن پروردگار متعال خود را تکوینى است، و ذکر هم أعم از تکوینى و لفظى و ثنا و غیر آنها مى باشد. پس أثناء پروردگار عبارت از خلق و تدبیر و نظم و تقدیر و رحمت و سایر صفات فعلیه او است که هر یک دلالت کامل بر مقام عظمت او دارد، و أثناء لفظى بندگان هرگز به کمترین حدّ آن نرسد.
پس در این جمله شریفه: رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) ذکر خود را (لا احصى ثناء) که ذکر خالص است نفى فرموده، و تنها ارزش و واقعیت را به ذکر پروردگار (أثنیت على نفسک) قائل شده است. آرى این ذکر اگر چه در مرتبه اول به طور تکوین و به حدّ تمام از جانب پروردگار متعال است که خود را با آن صفات فعلى معرفى فرموده است، ولى در مرتبه دوم که بندگان خدا به آن مقامات متوجه شده و اطلاع پیدا مى کنند، از جانب آنان صورت گرفته، و عنوان ذکر قلبى و توجه باطنى و یا ذکر لفظى دارد.10
تخلیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی
برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
دعا جهت دیدن فرد یا شیء مورد نظر
تاثیر دعای امام زمان (عج)
مطلب مهمی که در مورد دعا کردن باید بدان اشاره شود این است که استجابت دعا نیاز به واسطه دارد. فیض و رحمت الهی بدون واسطه به بندگان نمیرسد. در مورد نزول قرآن کریم هم خداوند به واسط? حضرت جبرائیل کلام نورانی خودش را بر قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) القا کرد.
البته جبرئیل به اذن حضرت حق و به فرمان باری تعالی قرآن را نازل کرد. قدرت و علم لازم جهت انجام این مأموریت نیز از جانب خداوند متعال به وی عطا شد و پس از آن قرآن کریم را با یک تشریفات خاصی نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آورد.
دعا و راز و نیاز هم وسیله میخواهد. یعنی باید یک بزرگی این دعا را به محضر خدا ببرد و خداوند به واسطه رحمت خودش و با واسطه، استجابت دعا را به ما برساند.
«یا ایّها الّذینَ امنو اتَّقُوا الله و ابتَغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لَعلَّکُم تُفلِحون»1
این آیه دو معنا دارد. معنای ظاهری آن این است که ای انسان تقوا داشته باش تا آن تقوا وسیلهای شود برای این که پروردگار عالم به تو رحم کند. اما امام صادق (سلام الله علیه) معنای دقیقتری برای این آیه بیان فرمودهاند. آن حضرت در ذیل این آیه میفرمایند: «نحن الوسیلة فی القرآن»؛ یعنی ما وسیلههایی هستیم از طرف خداوند برای مردم. در واقع این وسیله که مورد نظر قرآن مجید است و بندگان باید از آن استفاده کنند، همان توسل به حضرات معصومین(علیهمالسلام) است.
بهترین زیارتی که برای واسطه قرار دادن آن ذوات مقدس بسیار مفید و مؤثر است، زیارت جامعه است. نقل شده است که علامه مجلسی (پدر)، خدمت امام زمان (ارواحنافداه) رسیدند و مداحگونه زیارت جامعه را خطاب به آن حضرت خواندند. حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) میفرمایند بیا جلو.
در جای دیگری از قرآن چنین آمده است:
ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها.2 معنای ظاهری این آیه نیز یعنی این که اسماء حسنای خداوند زیاد است و هنگام دعا با توسل به اسماء خداوند، او را بخوانید. اما معنای زیباتر این است که مظهر اسماء حسنی، همان اهل بیت(علیهمالسلام) هستند. لذا امام صادق (سلام الله علیه) در ذیل این آیه نیز بیان زیبایی دارند و میفرمایند: «و الله نحن اسماء الحسنی فی القرآن»، بنابراین واسطه فیض برای استجابت دعا، حضرات معصومین(علیهمالسلام) هستند.
بهترین زیارتی که برای واسطه قرار دادن آن ذوات مقدس بسیار مفید و مؤثر است، زیارت جامعه است. نقل شده است که علامه مجلسی (پدر)، خدمت امام زمان (ارواحنافداه) رسیدند و مداحگونه زیارت جامعه را خطاب به آن حضرت خواندند. حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) میفرمایند بیا جلو.
مرحوم مجلسی (ره) ضمن این که متأثر از ابهت آن حضرت بوده، جلو میرود و امام عصر(ارواحنا فداه) دست عنایتی روی شانه وی میگذارند و میفرمایند: «نعم الزّیاره هذه»؛ یعنی این زیارت، خوب زیارتی است. آقای مجلسی میگوید: از جدتان امام هادی(سلام الله علیه) است؟ حضرت میفرمایند: بله.
در حقیقت این زیارت، زیارت بسیار زیبا و عجیبی است و توسّل به ائمه طاهرین(علیهمالسلام) در آن بسیار است. خصوصاً در آخر که میفرماید: «بِکُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ، وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ اِلاَّ بِاِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ»؛ عبارات دقیق و پر محتوایی به کار گرفته شده است.
خطاب به ائمه طاهرین (علیهمالسلام) میفرماید: عالم وجود وابسته به شما است. اگر زمین و آسمان پا برجاست به واسطهی وجود شما است، اگر حاجتی از کسی برداشته میشود و یا مهمی از کسی رفع میشود، به برکت وجود شما بزرگواران است.
این زیارت یکی از افتخارات شیعه است. انشاءالله که همه بتوانند تحت لوای ائمه هدی (علیهمالسلام) به منزل سعادت راه پیدا کنند.
.: Weblog Themes By Pichak :.