بیعت مردان
پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما هجوم آورند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند، و هم به پیامبر و هم به امیرالمؤمنین علیهما السلام تبریک و تهنیت می گفتند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم می فرمودند: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى جَمِیعِ الْعَالَمِین.
عبارت تاریخ چنین است: پس از اتمام خطبه، صدای مردم بلند شد که: آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم. بعد به سوی پیامبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهما و آلهما ازدحام کردند و برای بیعت سبقت می گرفتند و با ایشان دست بیعت می دادند.
برای آنکه رسمیت مسئله محکم تر شود، وآن جمعیت انبوه بتوانند مراسم بیعت را به طور منظم و برنامه ریزی شده ای انجام دهند، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور دادند تا دو خیمه برپا شود. یکی را مخصوص خودشان قرار دادند تا در آن جلوس نمایند، و امر کردند تا مردم جمع شوند.
پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم حضور می یافتند و با آن حضرت بیعت نموده و به او تبریک و تهنیت می گفتند. سپس در خیمه مخصوص امیرالمومنین علیه السلام حاضر می شدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با او بیعت می کردند و به عنوان امیرالمومنین بر او سلام می کردند، و این مقام والا را به آن حضرت تبریک و تهنیت می گفتند.
نکته قابل توجهی که در هیچیک از پیروزی های پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم – چه در جنگها و چه سایر مناسبتها و حتی فتح مکه – سراغ نداریم، این است که حضرت در روز غدیر مکرر می فرمود:
به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید، زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است .
و این نشانه فتح بزرگ و در هم شکستن کامل سنگرهای کفر و نفاق است.
برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت، و این مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند.
بسیار بجاست که در این مقطع به قطعه جالبی از تاریخ این بیعت اشاره کنیم:
اولین کسانی که در غدیر با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند همانهایی بودند که زودتر از همه آنرا شکستند و پیش از همه پیمان خود را زیر پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر، که بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم یکی پس از دیگری رو در روی امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند.
جالبتر اینکه عمر بعد از بیعت این کلمات را بر زبان می راند:
افتخار برایت باد، گوارایت باد ای پسر ابی طالب، خوشا به حالت ای ابا الحسن، اکنون تو مولای من و مولای هر مرد و زن مومنی شده ای!
نکته دیگری که بار دیگر چهره دو رویان را روشن ساخت این بود که پس از امر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم همه مردم بدون چون و چرا با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت می کردند، ولی ابوبکر و عمر با آنکه پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند قبل از بیعت به صورت اعتراض گفتند: آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش (یعنی: از جانب خود می گویی)؟ حضرت فرمودند: از طرف خدا و رسولش است، و نیز فرمودند: آری حق است از طرف خدا و رسولش که علی امیرالمؤمنین است.
بیعت زنان
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور دادند تا ظرف آبی آوردند، و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد، تا زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و قرار دادن امیرالمومنین علیه السلام دستشان را در سوی دیگر با حضرت بیعت کنند؛ به این صورت بیعت زنان هم انجام گرفت.
همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند، و این دستور را درباره همسران خویش مؤکد داشتند.
یادآور می شود که بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا علیها السلام از حاضرین در غدیر بودند. همچنین کلیه همسران پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در آن مراسم حضور داشتند.
عمامه سحاب
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در این مراسم عمامه خود را که سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین علیه السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: عمامه تاج عرب است.
خود امیرالمومنین در این باره چنین فرموده اند:
پیامبر در روز غدیرخم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرا بوسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای به سر داشتند یاری نمود.
شعر غدیر
بخش دیگری از مراسم پر شور غدیر، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت عرض کرد: یا رسول الله، اجازه می فرمایید شعری را که درباره علی بن ابی طالب (به مناسبت این واقعه عظیم) سروده ام بخوانم؟
حضرت فرمودند: بخوان ببرکت خداوند.
حسان گفت:
ای بزرگان قریش، سخن مرا به گواهی و امضای پیامبر گوش کنید.
و سپس اشعاری را که در همانجا سروده بود خواند که به عنوان یک سند تاریخی از غدیر ثبت شد و به یادگار ماند. ذیلاً متن عربی شعر حسان و سپس ترجمه آنرا معنی آوریم:
أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِیَّ مُحَمَّداً |
لَدَى دَوْحِ خُمٍّ حِینَ قَامَ مُنَادِیاً |
||
وَ قَدْ جَاءَهُ جِبْرِیلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ |
بِأَنَّکَ مَعْصُومٌ فَلَا تَکُ وَانِیاً |
||
وَ بَلِّغْهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ |
وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حَاذَرْتَ بَاغِیاً |
||
عَلَیْکَ فَمَا بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلَهِهِمْ |
رِسَالَتَهُ إِنْ کُنْتَ تَخْشَى الْأَعَادِیَا |
||
فَقَامَ بِهِ إِذْ ذَاکَ رَافِعُ کَفِّهِ |
بِیُمْنَى یَدَیْهِ مُعْلِنَ الصَّوْتِ عَالِیاً |
||
فَقَالَ لَهُمْ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ مِنْکُمْ |
وَ کَانَ لِقَوْلِی حَافِظاً لَیْسَ نَاسِیاً |
||
فَمَوْلَاهُ مِنْ بَعْدِی عَلِیٌّ وَ إِنَّنِی |
بِهِ لَکُمْ دُونَ الْبَرِیَّةِ رَاضِیاً |
||
فَیَا رَبِّ مَنْ وَالَى عَلِیّاً فَوَالِهِ |
وَ کُنْ لِلَّذِی عَادَى عَلِیّاً مُعَادِیاً |
||
وَ یَا رَبِّ فَانْصُرْ نَاصِرِیهِ لِنَصْرِهِمْ |
إِمَامَ الْهُدَى کَالْبَدْرِ یَجْلُو الدَّیَاجِیَا |
||
وَ یَا رَبِّ فَاخْذُلْ خَاذِلِیهِ وَ کُنْ لَهُمْ |
إِذَا وُقِفُوا یَوْمَ الْحِسَابِ مُکَافِیَا |
آیا نمی دانید که محمد پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم کنار درختان غدیرخم با حالت ندا ایستاد، و این در حالی بود که جبرئیل از طرف خداوند پیام آورده بود که در این امر سستی مکن که تو محفوظ خواهی بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانی و از ظالمان بترسی و از دشمنان حذر کنی رسالت پروردگارشان را نرسانده ای.
در اینجا بود که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دست علی علیه السلام را با دست راست بلند کرد و با صدای بلند فرمود: هر کس از شما که من مولای او هستم و سخن مرا بیاد می سپارد و فراموش نمی کند، مولای او بعد از من علی است، و من فقط به او – نه به دیگری – به عنوان جانشین خود برای شما راضی هستم. پروردگارا هر کس علی را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر کس با علی دشمنی کند او را دشمن بدار. پروردگارا یاری کنندگان او را یاری فرما بخاطر نصرتشان امام هدایت کننده ای را که در تاریکیها مانند ماه شب چهارده روشنی می بخشد. پروردگارا خوار کنندگان او را خوار کن و روز قیامت که برای حساب می ایستند خودت جزا بده.
ظهور جبرئیل در غدیر
مسئله دیگری که پس از خطبه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پیش آمد و بار دیگر حجت را بر همگان تمام کرد، این بود که مردی زیبا صورت و خوشبوی را دیدند که در کنار مردم ایستاده بود و می گفت:
بخدا قسم، روزی مانند امروز هرگز ندیدم. چقدر کار پسر عمویش را مؤکد نمود، و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش آنرا برهم نمی زند. وای بر کسی که پیمان او را بشکند.
در اینجا عمر نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمودند: آیا او را شناختی؟ گفت: نه. حضرت فرمودند:
او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنی، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مومنان از تو بیزار خواهند بود!
معجزه غدیر، امضای الهی
واقعه عجیبی که به عنوان یک معجزه، امضای الهی را بر خط پایان غدیر ثبت کرد جریان حارث فهری بود. در آخرین ساعات از روز سوم، او به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت:
ای محمد! سه سوال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا این علی بن ابی طالب که گفتی ٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه ... از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟
حضرت در جواب هر سه سوال فرمودند:
خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم.
حارث گفت:
خدایا اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.
و در روایت دیگر چنین است:
خدایا، اگر محمد در آنچه می گوید صادق و راستگو است شعله ای از آتش بر ما بفرست.
همینکه سخن حارث تمام شد و براه افتاد خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد. در روایت دیگر: ابر غلیظی ظاهر شد و رعد و برقی بوجود آمد و صاعقه ای رخ داد و آتشی فرود آمد و همه دوازده نفر را سوزانید.
بعد از این جریان، آیه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع (1) لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (2) ... نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری.
و با این معجزه، بر همگان مسلم شد که غدیر از منبع وحی سرچشمه گرفته و یک فرمان الهی است.
پایان مراسم غدیر
بدین ترتیب پس از سه روز، مراسم پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان ایام الولایه در ذهنها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، هر یک با دنیایی از معارف اسلام، پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشین او راهی شهر و دیار خود شدند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم عازم مدینه گردید.
خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.
اهمیت حجه الوداع
هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و خروج آن حضرت از مکه معظمه نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می آید و بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند.
بار اول در سال هشتم پس از صلح حدیبیه به عنوان عمره وارد مکه شدند و طبق قراردادی که با مشرکین بسته بودند فوراً بازگشتند.
بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مکه وارد این شهر شدند، و پس از پایان برنامه ها و برچیدن بساط کفر و شرک و بت پرستی به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مکه آمده و عمره بجا آوردند و سپس به مدینه بازگشتند.
سومین و آخرین بار بعد از هجرت که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم وارد مکه شدند در سال دهم هجری بعنوان حجه الوداع بود که حضرت برای اولین بار به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند.
در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، و آن عبارت بود از دو حکم مهم از قوانین اسلام که هنوز برای مردم به طور کامل و رسمی تبیین نشده بود: یکی حج، و دیگری مسئله خلافت و ولایت و جانشینی بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم.
آغاز سفر حج
پس از اعلان عمومی، مهاجرین و انصار و قبایل اطراف مدینه و مکه و حتی بلاد یمن و غیر آن بسوی مکه سرازیر شدند تا جزئیات احکام حج را شخصاً از پیامبرشان بیاموزند و در اولین سفر رسمی حضرت، به عنوان حج شرکت داشته باشند. اضافه بر آنکه حضرت اشاراتی فرموده بودند که امسال سال آخر عمر من است و این می توانست باعث شرکت همه جانبه مردم باشد.
جمعیتی حدود یکصد و بیست هزار نفر (گاهی بیشتر از آن را هم نقل کرده اند) در مراسم حج شرکت کردند که فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدینه به همراه حضرت حرکت کرده بودند، بطوریکه لبیک گویان از مدینه تا مکه متصل بودند.
حضرت چند روز به ماه ذی الحجه مانده از مدینه خارج شدند و بعد از ده روز طی مسافت در روز سه شنبه پنجم ذی الحجه وارد مکه شدند.
امیرالمومنین علیه السلام هم که قبلاً از طرف حضرت به یمن و نجران برای دعوت به اسلام و جمع آوری خمس و زکات و جزیه رفته بودند به همراه عده ای در حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن برای ایام حج به مکه رسیدند.
با رسیدن ایام حج در روز نهم ذی الحجه حضرت به موقف عرفات رفتند و بعد از آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را برای مردم بیان فرمودند.
خطابه اول در منی
در عرفات دستور الهی نازل شد که علم و ودایع انبیاء علیهم السلام را به علی بن ابی طالب علیه السلام منتقل کند و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کند.
در منی پیامبر صلی اله علیه و اله و سلم اولین خطابه خود را ایراد فرمودند که در واقع یک زمینه سازی برای خطبه غدیر بود. در این خطبه ابتدا اشاره به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبروی مردم نمودند، و سپس خونهای بناحق ریخته شده و اموال بناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو قرار دادند تا کینه توزیها از میان برداشته شود و جوّ اجتماع برای تامین امنیت آماده شود. سپس مردم را برحذر داشتند که مبادا بعد از او اختلاف کنند و بر روی یکدیگر شمشیر بکشند.
در اینجا تصریح فرمودند که:
اگر من نباشم علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد.
سپس حدیث ثقلین بر لسان مبارک حضرت جاری شد و فرمودند:
من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم.
اشاره ای هم داشتند به اینکه عده ای از همین اصحاب من روز قیامت به جهنم برده می شوند.
نکته جالب توجه اینکه در این خطابه، امیرالمومنین علیه السلام سخنان حضرت را برای مردم تکرار می کردند تا آنان که دورتر بودند بشنوند.
خطابه دوم در مسجد خیف در منی
در روز سوم از توقف در منی، بار دیگر حضرت فرمان دادند تا مردم در مسجد خیف اجتماع کنند. در آنجا نیز خطابه ای ایراد فرمودند که ضمن آن صریحاً از مردم خواستند که گفته های ایشان را خوب به خاطر بسپارند و به غائبان برسانند.
در این خطبه به اخلاص عمل و دلسوزی برای امام مسلمین و تفرقه نینداختن سفارش فرمودند و تساوی همه مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی را اعلام کردند. بعد از آن بار دیگر متعرض مسئله خلافت شدند و حدیث ثقلین بر لسان حضرت جاری شد، و بار دیگر برای غدیر زمینه را آماده کردند.
در این مقطع، منافقین کاملاً احساس خطر کردند و قضیه را جدی گرفتند و برنامه های خود را آغاز کردند و پیمان نامه نوشتند و هم قسم شدند.
لقب امیرالمؤمنین
در مکه جبرئیل، لقب امیرالمؤمنین را به عنوان اختصاص آن به علی بن ابی طالب علیه السلام از جانب الهی آورد، اگر چه این لقب قبلاً نیز برای آن حضرت تعیین شده بود.
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم دستور دادند تا یک یک اصحابش نزد علی علیه السلام بروند و به عنوان امیرالمؤمنین بر او سلام کنند و السلام علیک یا امیرالمؤمنین بگویند، و بدینوسیله در زمان حیات خود، از آنان اقرار بر امیر بودن علی علیه السلام گرفت.
در اینجا ابوبکر و عمر به عنوان اعتراض به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم گفتند: آیا این حقی از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شده فرمودند: حقی از طرف خدا و رسولش است، خداوند این دستور را به من داده است.
اعلان رسمی برای حضور در غدیر
با اینکه انتظار می رفت پیامبر خدا در اولین و آخرین سفر حج خود مدتی در مکه بمانند، ولی بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادی خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان کند: فردا کسی جز معلولان نباید باقی بماند، و همه باید حرکت کنند تا در وقت معین در غدیر خم حاضر باشند.
غدیر کمی قبل از جحفه که محل افتراق اهل مدینه و اهل مصر و اهل عراق و اهل نجد بود به امر خاص الهی انتخاب شد. در این مکان، آبگیر و درختان کهنسالی وجود داشت. هم اکنون نیز، غدیر محل شناخته شده ای در دویست و بیست کیلومتری مکه و به فاصله دو میل قبل از جحفه به طرف مکه قرار دارد، و مسجد غدیر و محل نصب امیرالمؤمنین علیه السلام محل عبادت و زیارت زائران است.
برای مردم بسیار جالب توجه بود که پیامبرشان - بعد از ده سال دوری از مکه – بدون آنکه مدتی اقامت کنند تا مسلمانان به دیدارشان بیایند و مسایل خود را مطرح کنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مکه خارج شدند و مردم را نیز به خروج از مکه و حضور در غدیر امر نمودند.
صبح آن روز که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم از مکه حرکت کردند، سیل جمعیت که بیش از صد و بیست هزار نفر (و به قولی صد و چهل هزار، و به قول دیگر صد و هشتاد هزار نفر) تخمین زده می شدند به همراه حضرت حرکت کردند. حتی عده ای حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن که مسیرشان به سمت شمال نبود همراه حضرت تا غدیر آمدند.
اجتماع خطابه و جزئیات خطبه
همینکه به منطقه کراع الغمیم - که غدیرخم در آن واقع شده – رسیدند، حضرت مسیر حرکت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدیر تغییر دادند و فرمودند:
أَیُّهَا النَّاسُ أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّه
ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم.
و این کنایه از آن بود که هنگام ابلاغ پیام مهمی فرا رسیده است.
سپس فرمان دادند تا منادی ندا کند: «همه مردم متوقف شوند و آنانکه پیش رفته اند بازگردند و آنانکه پشت سر هستند توقف کنند» تا آهسته آهسته همه جمعیت در محل از پیش تعیین شده جمع گردند. و نیز دستور دادند: کسی زیر درختان کهنسالی که در آنجا بود نرود و آن موضع خالی بماند.
پس از این دستور همه مرکبها متوقف شدند، و کسانی که پیشتر رفته بودند بازگشتند و همه مردم در منطقه غدیر پیاده شدند و هر یک برای خود جایی پیدا کردند، و کم کم آرام گرفتند.
شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین سوزنده و به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سرانداخته و گوشه ای از آن را زیرپای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند.
از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم سلمان و ابوذر و مقداد را فراخواندند و به آنان دستور دادند تا به محل درختان کهنسال بروند و آنجا را آماده کنند. آنها خارهای زیر درختان را کندند و سنگهای ناهموار را جمع کردند و زیر درختان را جارو کردند و آب پاشیدند. در فاصله بین دو درخت روی شاخه ها پارچه ای انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد، و آن محل برای برنامه سه روزه ای که حضرت در نظر داشتند کاملاً مساعد شود.
سپس در زیر سایبان، سنگها را روی هم چیدند و از رواندازهای شتران و سایر مرکبها هم کمک گرفتند و منبری به بلندی قامت حضرت ساختند و روی آن پارچه ای انداختند، و آنرا طوری بر پا کردند که نسبت به دو طرف جمعیت در وسط قرار بگیرد و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هنگام سخنرانی مشرف بر مردم باشد تا صدای حضرت به همه برسد و همه او را ببینند.
البته ربیعه بن امیه بن خلف کلام حضرت را برای مردم تکرار می کرد تا افرادی که دورتر قرار داشتند مطالب را بهتر بشنوند.
پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بر فراز منبر
انتظار مردم به پایان رسید. ابتدا منادی حضرت ندای نماز جماعت داد، و سپس نماز ظهر را به جماعت خواندند.
بعد از آن مردم ناظر بودند که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم بر فراز آن منبر ایستادند و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواندند و به ایشان دستور دادند بالای منبر بیایند و در سمت راستشان بایستند. قبل از شروع خطبه، امیرالمومنین علیه السلام یک پله پایین تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ایستاده بودند.
سپس آن حضرت نگاهی به راست و چپ جمعت نمودند و منتظر شدند تا مردم کاملاً جمع شوند. پس از آماده شدن مردم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم سخنرانی تاریخی و آخرین خطابه رسمی خود را برای جهانیان آغاز کردند.
دو اقدام عملی بر فراز منبر
در اثناء خطبه، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند که بسیار جالب توجه بود:
1- علی بن ابی طالب علیه السلام بر فراز دست پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پس از مقدمه چینی و ذکر مقام خلافت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، برای آنکه تا آخر روزگار راه هرگونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشی در این راه در نطفه خنثی شود، ابتدا مطلب را به طور لسانی اشاره کردند، و سپس به صورت عملی برای مردم بیان کردند. بدین ترتیب که ابتدا فرمودند:
باطن قرآن و تفسیر آنرا برای شما بیان نمی کند مگر این کسی که من دست او را می گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم.
بعد از آن، حضرت گفته خود را عملی کردند، و بازوی علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفتند. در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را به سمت صورت حضرت باز کردند تا آنکه دستهای هر دویشان به سوی آسمان قرار گرفت. سپس پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم امیرالمومنین علیه السلام را از جا بلند کردند تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم قرار گرفت و مردم سفیدی زیر بغل آن دو را دیدند، که تا آن روز دیده نشده بود. در این حال فرمودند:
هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی مولی و صاحب اختیار اوست.
2- بیعت با قلبها و زبانها
اقدام دیگر حضرت آن بود که چون بیعت گرفتن از فرد فرد آن جمعیت انبوه، ار طرفی غیر ممکن بود و از سوی دیگر امکان داشت افراد به بهانه های مختلف از بیعت شانه خالی کنند و حضور نیابند، و در نتیجه نتوان التزام عملی و گواهی قانونی از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: ای مردم، چون با یک کف دست و با این وقت کم و با این سیل جمعیت، امکان بیعت برای همه وجود ندارد، پس شما همگی این سخنی را که من می گویم تکرار کنید و بگویید:
ما فرمان تو را که از جانب خداوند درباره علی بن ابی طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر این مدعا بیعت می کنیم ... عهد و پیمان در این باره برای ایشان از ما، از قلبها و جانها و زبانها و ضمایر و دستمان گرفته شد. هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار کرده است.
پیداست که حضرت، عین کلامی را که می بایست مردم تکرار کنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردند تا هر کس به شکل خاصی برای خود اقرار نکند، بلکه همه به آنچه حضرت از آنان می خواهد التزام دهند و بر سر آن بیعت نمایند.
وقتی کلام پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پایان یافت همه مردم سخن او را تکرار کردند و بدینوسیله بیعت عمومی گرفته شد.
هلیله ی سیاه چیزی شبیه چشمه ی آب حیات هلیله ی سیاه چیزی شبیه چشمه ی آب حیات
هلیه سیاه گیاهی است معروف به اکسیر طول عمر که بومی کشور هند است و برای درمان بیماری های متعددی از آن استفاده می شود.
در این مطلب با چند خاصیت این گیاه آشنا می شویم.
1- هلیه تقویت کننده ی حافظه است.
2 -مانع از سفید شدن مو می شود.
3 - تقویت کننده ی معده به حساب می آید.
4- سیستم گوارشی را برای هضم غذا تحریک می کند.
5 -مصرف آن به طور موثر اسیدیته و سوزش سردل را درمان می کند.
6 -مصرف آن پس از غذا ،اسیدیته ی معده را خنثی می کند.
7 -جویدن هر شب آن بیماری آسم را به حداقل کاهش می دهد.
8 -به عنوان ملین خفیف یبوست را درمان می کند.
9 -برای درمان ناراحتی های چشمی میتوان چشم را با دم کرده ی آن شستشو داد.
10 جویدن روزانه ی مقداری از آن به صورت ناشتا،بیماری های متعددی از جمله بواسیر،قولنج،یبوست و آسم را درمان می کند.
11مصرف پودر شده ی آن خون را تصفیه می کند.
12برای برطرف کردن سیاهی دور چشم موثر است.
در حکومت دینى, هم قانون باید مصون باشد و هم کارگزاران نظام. اگر کارگزاران نظام, عادل باشند, قانون را از وجود کسبى و لفظى به عینى و خارجى مبدل مى کند. و وجود عینى و خارجى قانون است که شکل نظام دینى را حل مى کند, نه وجود ذهنى و لفظى.
اگر در نظام دینى, مشکلات هست که هست; باید دید مشکل چیست و از آن کیست؟
در حکومت دینى, مشکل از مجریان است نه از قانون، امام على(ع) طى یک بخشنامه عملى حکومتى, مى فرمایند مشکل جامعه دینى آن است که آنچه را خدا و پیامبرش دشمن مى دارند, دوست مى دارند, و آنچه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند, بزرگ مى دارند. (1)
در تمام اعصار و امصار, حکومت دینى با نداشتن و یا کمبود نیروى انسانى قوى و متخصص متعهد مواجه بود. سلمان گونه ها و رجایى ها, همیشه در حکومت دینى انگشت شمار بودند. حکومت اسلامى به دنبال حکومت آرمانى است; از این جهت کارگزاران نظامش باید آرمان خواه باشند و شایستگى براى این منصب بزرگ را داشته باشند, وگرنه هر کس بخواهد در حد ((رفع تکلیف)) در بدنه نظام اسلامى, سهیم باشد, براى همیشه حکومت دینى و جامعه اسلامى, عینى و کاربردى نخواهد گشت و تحقق خارجى پیدا نخواهد کرد.
این نوشتار, ترجمه و توضیح مختصر یکى از ((منشورنامه))هاى امام صادق است که در قالب یک ((بخشنامه حکومتى)) براى یکى از کارگزاران نظام حکومت عباسى, به نام عبدالله نجاشى که از جمله شیعیانى بود که در دستگاه منصور دوانیقى, صاحب منصب بود, نوشته شد. این بخشنامه به درخواست خود عبدالله نجاشى صادر شد و داراى مضامین بسیار بلند است که عمل به آن, براى کارگزاران نظام اسلامى و جامعه دینى بسیار ضرورى است.
در این بخشنامه, امام صادق(ع) به امور مهمى از جمله امور مالى, مسائل اخلاقى, خدمت به خلق, ارزش و منزلت مقام مومن و... اشاره دارد که در ترجمه به صورت دسته بندى بیان مى گردد.
مقدمه منشور
عبدالله بن سلیمان نوفلى مى گوید: من محضر امام صادق(ع) نشسته بودم. عبدالله نجاشى که هم شیعه بود و هم جزء کارگزاران حکومت عباسى ـ سلطان جور ـ بود و در آن دستگاه حکومتى, سمتى داشت; نامه اى به امام صادق(ع) نوشت و در آن نامه درخواست کرد که امام صادق(ع) برایش دستور العمل حکومتى صادر کند و راهکارى را به وى نشان دهد. عبدالله ابن سلیمان نوفلى مى گوید: من نشسته بودم. خدمتکار و پیک عبدالله نجاشى بر امام صادق(ع) وارد شد. نامه عبدالله نجاشى را به امام صادق(ع) داد. امام نامه را گشود و مطالعه کرد. سطر اول نامه, نام خداوند مهرگستر نوشته بود. بعد عرض کرد: من مبتلإ شدم به این پست و سمت, شما بخشنامه و دستورالعملى صادر فرمایید که عمل به آن مرا به خدا نزدیک سازد.
در رابطه با امور مالى مانند مالیات و زکات چه کار کنم. در امور اجتماعى و ارتباطات چه کنم. با حکومت وقت چگونه رفتار نمایم. با ارباب رجوع چگونه برخورد نمایم و...
عبدالله بن سلیمان نوفلى مى گوید: من محضر امام صادق(ع) بودم. امام جوابى مرقوم فرمودند. نوشتند:
" بسم الله الرحمن الرحیم. ولایت همه امور در دست خداوند منان است. نماینده و فرستاده شما, این نامه را به من رساند. من این نامه را خواندم. از تمام خواسته هاى شما باخبر شدم که شما مسوولیت و سمتى را در اهواز پذیرفتنى. از آن جهت که شیعه ما هستى, من از جهتى مسرور و خرسند گشتم و از جهت دیگر متإثر و متإسف(2) "
بار دیگر ما به قصه آمدیم
ما از آن غصه برون خود کى شدیم
گر بجهل آییم آن زندان اوست
ور بعلم آییم آن ایوان اوست
ور بخواب آییم مستان وییم
ور ببیدارى بدستان وییم
ور بگرییم ابر پر زرق وییم
وربخندیم آن زمان برق وییم
ور بخشم و جنگ عکس اوست
ور بصلح و عذر عکس مهر اوست
ما کییم اندر جهان پیچ پیچ
چون الف, او خود چه دارد هیچ هیچ(3)
خرسندى و ناخرسندى
اما مسرور شدن امام(ع)
" من امیدوارم خداوند به وسیله تو آن شیعه هایى که خوار و ذلیل گشته اند, عزیز گردند. آنهایى که پوشاک ندارند, به وسیله تو زمینه هاى پوشش و پوشاک آنها فراهم گردد. آنهایى که ضعیف هستند, به وسیله تو آنها را تقویت کند. آنهایى که در معرض آتش شهوت مخالفین هستند, خداوند به وسیله تو آن آتش را خاموش کند. "
نکته:
از کلام امام صادق(ع) برمىآید که شیعیان در حکومت عباسى (132 ـ 640) هم, از آتش شهوت مخالفین و غیره مى سوختند و از حقوق ابتدایى بى بهره بودند. ذلیل و حقیر به حساب مىآمدند. فقیر و مستمند محسوب مى شدند. در حکومت هاى جور و ستم, به فقیر حقیرانه نگاه مى کنند. بلى نزد آدم هاى مفت خور و رانت خور, خوبى هاى آدم هاى فقیر هم حقیر شمرده مى شود! دین و باورهاى انسان فقیر را حقیر مى شمارند. حرف حسابش را چرند مى خوانند. هنرش را نادیده مى گیرند... اما خون بازى, فرقه سازى, انسان کشى هاى خود را زیبا مى بینند.
اما آنهایى که باعث ناخوشایندى من است
" مى ترسم یکى از شیعیان ما کار مشروعى داشته باشد و تو بشنوى و بدانى, ولى کارى در آن مورد انجام ندهى و یا نتوانى انجام دهى; که از آن به بعد بوى بهشت را استشمام نخواهى کرد و رنگ ((حظیره القدس)) و بهشت را نخواهى دید. "
نکته: این بخش از بخشنامه امام صادق(ع) بسیار آموزنده است. از معناى پنهان این کلام امام که فرمود: اگر کارگزار و کارمند شیعه در حکومت عباسى به درخواست و نیازهاى مشروع شیعیان پاسخ نگوید, بوى بهشت به مشامش نمى رسد و رنگ بهشت را نمى بیند, بدست مىآید, اگر در حکومت دینى, کارگزاران شیعه به تقاضا و نیازهاى مردمى که شیعه هستند و براى اصل نظام و دفاع از وطن و ولایت, از همه چیز گذشتند; پاسخ مثبت ندهند و یا از وجدان کارى برخوردار نباشند, با چه مسئله و مسوولیتى مواجه خواهند بود. این بخش از بخشنامه امام صادق(ع), تفسیر زیباى آیه قرآن است که خداوند مى فرمایند: ((به بهشت در نمىآیند مگر این که شتر از سوراخ سوزن درآید. ))(4)
آنهایى که در حد ((رفع تکلیف)) هم براى نظام مقدس جمهورى اسلامى کار نمى کنند چه جوابى دارند؟
اوصاف سلبى و نبایدها
" امیدوارم به این بخشنامه عمل کنى, که اگر چنین کنى از خطرها در امان بمانى, در این بخشنامه, سعى مى کنم در بیان خواسته هاى شما, بسیار خالصانه سخن بگویم چرا؟ چون من جزء اولین کسانى هستم که باید به حدیث جدم پیامبر اسلام(ص) عمل کنم. آن حدیث این است که:
اگر کسى برادر دینى اش با او مشورت کرد و او رإى ناب را ارائه نکرد, خداوند عقل و خرد را از او مى گیرد. (عقل و اندیشه و علم را نباید احتکار کرد.)
بدان در این مشورتى که با من داشتى, چنان رإى ناب را بکار بندم که اگر به آن عمل کنى از بسیارى از بلایا و خطرها خلاص شوى, از این جهت:
از ریختن خون بپرهیز و خونریزى مکن.
از اذیت کردن اولیإ الهى خوددارى کن.
با رعیت و توده مردم با مدارا برخورد نما و در این جهت سینه اى فراتر از ستاره ها داشته باش.
حسن معاشرت و برخورد نیکو داشته باش. منتها نه آنقدر نرم خوى باش که در تو احساس ضعف کنند و مدیریت تو را زیر سوال ببرند و نه آنقدر خشن و تندخوى باش که تو را قسى القلب معرفى کنند. آنجایى که سخن از عدل و احسانت است با رإفت برخورد نما, آنجایى که اجراى حدود الهى است مقتدرانه عمل بکن.
با حکومت هم, با مدارا برخورد نما.
با کارگزاران و فرستادگان منصور دوانیقى ـ حکومت وقت ـ هم بامدارا برخورد نما.
اهل رتق و فتق باش, یعنى آنجایى که بى جهت باز بود ببند و آنجایى که بى جهت بسته بود باز بگذار و اصلاحات ریشه اى به وجود آور.
با سخن چین ها و نمام ها به هیچ وجه رابطه برقرار مکن.
مواظب باش احدى خودشان را به شما نچسبانند.
آنهایى که کارشان سخن چینى و نمامى است, اگر آمدند پیش تو و توبه هم کردند, عذرشان را نپذیر.
اگر گفتند ما به جاى سخن چینى و نمامى, خدمت بزرگى کردیم و این را به جاى توبه و کفاره ما بپذیر, باورت نشود. اگر قبول کنى مورد مذمت و انتقام خداوند قرار مى گیرى و خداوند پرده ها را مى درد و رازها را آشکار مى کند. برخى از اقوام اهل جنوب اهل مکرند. و از پدرم نقل شد که امیرالمومنین(ع) فرمود: ایمان ابدا در قلب یهودى و قبیله خوز اهواز استقرار پیدا نمى کند. "
اوصاف ایجابى و بایدها
اما مسایل اخلاقى:
اینکه فرمودى با چه کسى رفاقت کنم, با چه کسى رفت و آمد کنم, اسرارم را با چه کسى در میان بگذارم و...
در این صورت فرد مورد نظر باید:
آزموده باشد و قلبش امتحان به تقوا داده باشد.
شیعه امین باشد.
با شما موافق و هم عقیده باشد.
موافق و مخالف را از هم تجربه بکن و آنها را بشناس. اگر اینها را اهل رشد یافتى, مى توانى با آنها رفاقت کنى. رفت و آمد نمایى و اسرارت را با آنها در میان بگذارى.
اما در مورد مسائل مالى و مال دارى
اگر درهمى را ((فى غیر ذات الله)) بخشیدى و هزینه کردى.
و اگر خلعتى را بخشیدى.
و اگر مرکوبى را ((فى غیر ذات الله)) در اختیار افرادى مانند شاعر, مضحک و یا طنازى قرار مى دهى تا مداحى کنند, بخندانند و یا مزاح کنند, و... خلاصه اگر بودجه اى را براى جشن واره ها, تئاتر, میزگردها و... هزینه کردى, بودجه اى را هم ((فى ذات الله)) مانند کلاس قرآن, تبلیغ احکام و دین, ساخت بناهاى مذهبى و... اختصاص بده و در این جهت هزینه کن.
جایزه ها, عطایا و خلعت ها را در واقع باید بدهى به:
1 ـ قواد (فرماندهان)
2ـ رسل (رزمندگان)
3ـ اجناد (لشکریان)
4ـ اصحاب رسائل (صاحبان قلم)
5ـ اصحاب شرط (خط شکنان و پیش مرگان)
6ـ اصحاب اخماس.
اصحاب اخماس, عبارتند از: 1ـ قائد ـ پیش مرگ و خط شکن 2ـ قلب لشکر 3ـ میمنه ـ راست 4ـ میسره ـ چپ 5ـ ساقه یعنى پشت سر .
اصحاب اخماس نحوه تقسیم رزمندگان در جنگ هاى اسلامى از جمله کربلا بود. خلاصه جوایز, عطایا و خلعت ها را باید به اینهایى که زحمتکشان جامعه هستند, بدهى.
اما در مصارف شخصى:
در مصارف شخصى مانند خیرات, زکات فطره, صدقه, حج, آب و آبخور, لباسى که مى خواهى با آن نماز بخوانى و به جایى برسى, هدیه اى که تو را به سوى خدا و رسولش هدایت کند; همه اینها, چه هزینه هاى عمومى و چه هزینه هاى شخصى, باید ((اطیب کسبک)) باشد, یعنى باید پاکترین درآمدها را در پاکترین جاها هزینه کرد. بلکه تمام درآمدها و هزینه ها باید پاک باشد.
نکته:
اصل ((اطیب کسبک))(5) همان اصل ((از کجا آورده اى؟!)) است که در منابع و مبانى دینى فراوان دیده مى شود.
على(ع) در یکى از بخشنامه هاى عملى و حکومتى, به این اصل اساسى اشاره مى کنند, مى فرمایند:
((به خدا که این جامه پشمین خود را چندان پینه کردم که از پینه کننده شرمسارى بردم. یکى به من گفت: ((آن را دور نمى افکنى؟)) گفتم: از من دور شو که: صبحگاهان رهروان شب ستایش مى شوند.))(6)
یعنى تو را باید دور انداخت. چرا پیراهن کهنه را. جوجه را آخر پاییز مى شمارند! صبح قیامت دمیده شود, معلوم مى شود چه کسى پیروز است و چه کسى به حق.
این زمین را گر نبودى چشم جان
از چه قارون را فرو خورد آنچنان(7)
اى خرد بر کش تو پر و بالها
سوره بر خوان ((زلزلت زلزالها))(8)
امام على (ع) در یک بخشنامه حکومتى به پنج اصل اجتماعى اشاره مى کنند, مى فرمایند:
1ـ وظیفه همه ما تلاش و کوشش است.
2ـ اگر انسان مشکلى پیدا کرد, چیزى از او فوت نشده است.
3ـ اگر از زندگى مرفهانه اى برخوردار گشت, بین خود و خداى خود احساس سرافکندگى کند.
4ـ در برخورد با مستمندان, ادب دینى را رعایت کند.
5ـ به مترفین و مرفهین نباید با دیده جلال نگاه کرد.(9)
اصل 142 قانون اساسى هم به اصل ((از کجا آورده اى؟)) اشاره دارد. آمده: ((دارایى رهبر, رئیس جمهور, معاونان رئیس جمهور, وزیران و همسران و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت, توسط رئیس قوه قضائیه رسیدگى مى شود که بر خلاف حق, افزایش نیافته باشد.))
در ادامه منشور, امام صادق (ع) مى فرمایند:
یا عبدالله نجاشى, تمام تلاش را بکار گیر تا انبارها را اندوخته و انباشته از طلا و نقره نکنى. اگر چنین کنى و از بیت المال ذخیره سازى مشمول این آیه قرار مى گیرى که مى فرماید:
((آنان که به جاى انفاق کردن در راه خدا, طلا و نقره را مى اندوزند به عذاب دردناک بشارتشان ده.))(10)
هیچ کمکى را کوچک نشمار. اگر یک حبه قند, یک عدد خرما یا یک لقمه طعام به فقیر بدهى, عذاب و خشم خدا را از شما دور مى سازد.
حدیثى از جدم پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: کسى که سیر بخوابد, در حالى که همسایه اش گرسنه باشد, به خدا و روز قیامت ایمان ندارد. گفتند: یا رسول الله, وضع مالى ما طورى نیست که بتوانیم به مستمندان کمک کنیم. حضرت فرمود: غذاى زیادى خودتان را, خرماى زیادى خودتان را, روزى زیادى خودتان را, لباسهاى کهنه تان را, لباسهاى زیادى خودتان را هم بدهید, خداوند به وسیله این کمک ها, غضب الهى را دور مى سازد و آتش غضب الهى را خاموش مى کند.
آن که درویش خدا شد بى ریا
بود دلبند رضاى کبریا
لیک درویشى که بسته غیر شد
او حقیر و ابله و بى خیر شد(11)
دو دست لباس دارید, یکى را به دیگرى بدهید. بخشى از طعام و خوراکى خودتان را به دیگرى بدهید. خلاصه هر چه دارید, نصف نمایید.
سپس فرمود: شما رابه بى پایه بودن و سستى دنیا مطلع مى سازم و داشتن مال دنیا شرف نیست. دنیا به گذشتگان و تابعینشان که با دنیا گذشتند, شرافت نبخشید. پس از آن حدیث زهد امیرالمومنین(ع) را در مورد دنیا و سه طلاقه کردن آن ذکر کرد. آنگاه فرمود: آنچه در این منشور و بخشنامه به شما نصیحت کردم, عمل کنى, امیدوارم خداوند گناهان و لغزشهاى تو را ولو به سنگینى وزن کوه و امواج دریا باشد, به قدرت خود ببخشد و دور نماید.
ارزش خدمت به مردم در حکومت دینى
اما مقام و منزلت مومن:
یا عبدالله نجاشى, از ترساندن مومن بپرهیز. چونکه از جدم على بن ابى طالب حدیثى نقل شد که فرمود: اگر کسى به مومن طورى نگاه کند که آن نگاه وحشتناک و هراسناک باشد, خداوند روز قیامتى که هیچ سایه اى نیست مگر سایه خداوند, او را مى ترساند و گوشت و جسد و جمیع اعضایش را به صورت ذره و حباب محشور مى سازد تا او را به جایى که باید, وارد سازد. به دنبال آن مى فرماید: از جدم پیامبر اکرم(ص) حدیثى به ما رسید که فرمود: اگر کسى مومن اندوهناک و افسرده اى را پناه دهد, خداوند او را روز قیامت که سایه اى نیست, جز سایه خداوند, پناه دهد و او را از روزى که وحشت و اندوه بزرگ و دگرگونى هاى سخت در آن رخ دهد, امان دهد و ایمن سازد. و کسى که حاجت و نیاز برادر مومنش را برآورده کند, خداوند بسیارى از حاجت هاى او را برآورده سازد که یکى از آنها بهشت است. و کسى که برادر مومن عریانش را بپوشاند, خداوند او را با پارچه هاى ابریشمى نازک و یا ضخیم براق بهشتى مى پوشاند.(12)
و تا زمانى که داخل آن پوشش است, رضایت خداوند از وى برداشته نمى شود. و کسى که برادر گرسنه اش را سیر کند, خداوند او را از غذاهاى پاک بهشتى سیر کند.(13) و کسى که تشنه اى را سیراب کند, خداوند او را از شراب خالص مهر شده بهشتى سیراب سازد.(14) و کسى که به برادر دینى اش خدمت نماید, خداوند توسط جوانان بهشتى از آنها خدمت به عمل آورد و آنها را با اولیإ الهى جاى دهد.(15) و کسى که برادر دینى اش با پایش حمل کند, خداوند او را بر ناقه هاى بهشتى سوار کند. و روز قیامت ملائکه هاى مقرب به خاطر او مباهات کنند. و کسى که زنى را به ازدواج برادر مومن اش درآورد و الفت بگیرد با او و بازوانش را تقویت کند و به واسطه او آرام گیرد, خداوند حورالعین(16) را به ازدواج او درآورد و مإنوس و همنشین کند او را با کسى که محبوب کرد او را نزد صدیقین و اهل بیت پیامبرش و مإنوس و همنشین کند او را با برادرش و آنها را با او. و کسى که در حکومت سلطان جور برادر دینى اش را یارى نماید, خداوند او را اجازه عبور از صراط دهد و هنگامى که تمام قدمها بر آن لرزان باشد, یارى کند. کسى که بدون هیچ توقع و بدون هیچ نیازى به زیارت برادر دینى اش برود, نامش جزء زوار خداوند نوشته مى شود و شایسته است بر این که خداوند زائرش را اکرام کند.
یا عبدالله نجاشى, از جدم پیامبراکرم(ص) حدیثى به ما رسیده, فرمود:
اى مردم, کسى که با زبان اظهار ایمان کند, ولى قلبا باور ندارد, مومن نیست, پس لغزش هاى مومنین را مورد پرس و جو قرار ندهید, اگر کسى لغزش مومنى را مورد پرس و جو قرار دهد, خداوند روز قیامت, لغزشهایش را مورد پرس و جو قرار دهد. و او را در درون خانه اش مفتضح و بىآبرو نماید. هم چنین پدرم از جدم على(ع) روایت کرد, فرمود: خداوند از مومنین پیمان گرفت که در گفتارش کسى را تصدیق نکند, و در مورد دشمن او را از سر انصاف وارد نشود. با این کار خشمش درمان نیابد مگر اینکه خود سرانه مفتضح و بىآبرو گردد. چون هر مومنى صاحب افساد است. و این کار به خاطر آن است که هدف دنیایى کوتاه است و راحتى آخرت طولانى و جاودانه. هم چنین خداوند بر یک چیزهاى از مومن پیمان گرفت, کمترین چیزى که علیه او است این است که بغى و حسد کسى را به زبان بیاورد.
شیطان همیشه درصدد گمراه کردن است... خلاصه مومن در محاصره مشکلات و خونریزیهاى گرگ صفتان است.
مقام مومن
از جدم پیامبر اکرم(ص) حدیثى ـ قدسى ـ نقل شده که فرمود: جبرئیل بر من نازل شد, سپس گفت: اى محمد به حق, خداوند براى شما سلام رساند و فرمود: نام مومن را از یکى از نامهاى خود مشتق ساختم(17) و او را مومن نام نهادم. پس ((فالمومن منى و إنا منه))(18) یعنى مومن از من ـ الله ـ است و من از او. کسى که مومنى را سبک بشمارد به تحقیق با من خدا به محاربه و جنگ برخاسته.
یا عبدالله نجاشى, از جدم پیامبر(ص) حدیثى به ما رسید که روزى فرمود: یا على احدى را نگاه نکن مگر آنکه اول به باطن و درون او نگاه کنى. اگر باطن و نیت نیکویى داشت, به تحقیق خداوند عزوجل, دوستارش را خوار و ذلیل نکند ولى اگر باطنش پلید باشد, خداوند دوستارش را در ردیف خودش قرار دهد...
یا عبدالله نجاشى, باز حدیثى از جدم به ما رسید, فرمود: نازلترین درجه کفر آن است که مردى حرفى از برادرش بشنود و آن را حفظ کند تا علیه او بکار گیرد و قصد مفتضح نمودن او را داشته باشد. در این صورت, آنها از خوبى هیچ بهره اى ندارند.
یا عبدالله, هم چنین حدیثى از جدم على(ع) به ما رسید, فرمود: کسى در مورد مومنى گفت: چشمانش ندید, و گوشهایش نشنید, و[ تازه] مفتضحش نکند و مردانگى اش را نابود نسازد, مشتمل این آیه قرار مى گیرد که خداوند فرمود:
((براى آنهایى که مایلند فحشا در میان مومنان شیوع یابد در دنیا و آخرت عذاب دردناکى است, خداوند مى داند و شما نمى دانید.))(19)
یا عبدالله نجاشى, از على(ع) حدیثى به ما رسید, فرمود:
کسى که حرفى را از برادر مومنش نقل کند, و قصد عیب جویى و نابود کردن مردانگى اش را داشته باشد, خداوند به خاطر لغزشهایش, او را نابود سازد تا این که بیرون بیاید از آن چیزهایى که گفت و حال آن که ابدا از آن بند بیرون نمىآید و رها نمى شود یعنى خداوند او را به خاطر این خطاها, به بند مى کشد و او هرگز از آن بند آزاد نمى شود. و کسى که بر برادر دینى اش, ((ادخال سرور)) نمود. و کسى که اهل بیت و ولایت را شاد و مسرور نماید, به تحقیق پیامبر اکرم را مسرور و شاد ساخت و کسى که بر پیامبر اکرم ((ادخال سرور)) نماید, به تحقیق خداوند مهرگستر را مسرور نمود. و کسى که خداوند مهرگستر را مسرور نماید, سزاوار است بر خداوند عزوجل, که وى را به بهشت داخل نماید.
در پایان شما را به تقواى الهى سفارش مى نمایم, و به ایثار در اطاعت از خدا, و چنگ زدن به ریسمان خدا, سفارش مى نمایم. پس کسى که به ریسمان خدا چنگ زند(20), به تحقیق به سوى ((صراط مستقیم)) هدایت شده است. پس از خدا بترس. این وصیت خداوند عزوجل است به سوى بندگانش. و از مردم عمل به غیر از این وصیت, پذیرفته نمى شود, و خداوند غیر از این وصیت, چیزى را بزرگ نمى شمارد و بدان مردم به چیزى سفارش نشده اند که بزرگتر از ((تقواى الهى)) باشد. و این را اهل بیت(ع) هم به ما سفارش و وصیت کردند, اگر توانستى, چیزى که فردا تو را زیر سوال مى برد, انجام نده.
تهذب یا تکسب؟
مقام مومن آنقدر والا و متعالى است که خداوند در حدیث قدسى مى فرمایند:
((المومن منى و انا منه یعنى مومن از من است و من از او)) هر کس به مومن اهانت کند, با من خدا به محاربه و جنگ برخاسته است.
خدمت در چنین جامعه اى, عبادت بزرگ محسوب مى شود, تمام کارها باید با خلوص نیت انجام پذیرد. هر کس در حد ((رفع تکلیف)) کار و خدمت بکند, حقوقى که دریافت مى دارد حلال است, ولى از ثواب عبادى بدون عمل بى بهره و محروم مى گردد. در حکومت دینى, باید زندگى کریمانه براى همه, فراهم باشد. اسلام با فقر اقتصادى شدیدا مخالف است. على(ع) مى فرمایند: ((لو تمثل لى الفقر رجلا لقتلته)) اگر فقرا شبیه یک مرد بیابم, او را نابود مى سازم و از پاى درمىآورم.
فقرزدایى, وظیفه بزرگ حکومت اسلامى است. اسلام اجازه نمى دهد حتى سگى تشنه یا گرسنه بماند. اگر کسى چاهى را براى سیراب کردن سگان وقف نماید از ثواب و پاداش بزرگى بهره مند مى شود. در اسلام, در باب وقف, بابى تحت عنوان ((وقف حیوانات)) وجود دارد...
آیا با وجود این, شایسته است با زندگى مردم و آبروى آنها سبک برخورد شود. اگر اهانت به مومن, محاربه خداست, چطور برخى از مطبوعات ((کاسبکارانه)) به مدح و ذم یکدیگر مشغولند(21) و نسبت به همدیگر مشکوک؟ مگر مدح و ذم بى مورد و ریختن آبروى مومن حرام نیست؟
مدح تعریفست و تخریق حجاب
فارغست از شرح و تعریف آفتاب
مادح خورشید مداح خودست
که دو چشمم روشن و نامرمدست
ذم خورشید جهان ذم خودست
که دو چشمم کور و تاریک و بدست(22)
البته مناظره علمى و گفتگوى فرهنگى, ممدوح است, منتها باید خدامحورانه باشد نه هوامدارانه.
اگر محور مناظرات, گفتگو, مدح و ذم و نقد و نقادى هوامدارانه باشد, سر از محاربه با خدا بیرون مىآورد. مرزبندیهاى کور در جامعه دینى و حکومت اسلامى, بسیار نارواست. تواصى دولت و ملت باید ((بالصبر و بالحق)) باشد. خلاصه توحید دژ امنیت است, اگر همه, بر محور آن بچرخند, امنیت ملى, وحدت ملى, اقتدار ملى, انضباط مالى, انضباط اجتماعى و وجدان کارى, بیمه مى گردند و ضمانت اجراى خوبى پیدا مى کنند. در جامعه دینى تکسب هم باید توإم با تهذب باشد, وگرنه, تکسب مکارانه و موزیانه, کار هر گبر و ببر مى باشد.
پىنوشتها:
1 . نهج البلاغه, خ160.
2 . وسایل الشیعه, ج12, باب49, از ابواب ما یکتسب به, ص150, اصل منشور.
3 . مثنوى معنوى, دفتر اول, ابیات 1109 ـ 114.
4 . اعراف, 40.
5 . اصل 142 قانون اساسى به این نکته اشاره دارد.
6 . نهج البلاغه, خ160.
7 . مثنوى معنوى, دفتر چهارم, بیت 2417.
8 . همان, بیت 2420.
9 . نهج البلاغه, خ160.
10 . توبه, 49.
11 . مثنوى معنوى, دفتر اول, ص169.
12 . کهف, 31.
13 . قریش, 3.
14 . مطففین, 25.
15 . واقعه, 17.
16 . واقعه, 22.
17 . حشر, 24.
18 . حدیث قدسى.
19 . نور, 19.
20 . آل عمران, 103.
21 . از درس خارج فقه آیت الله جوادى آملى, نوار شماره هاى 350ـ347 بهره گرفته شد. سال 1380, آبان ماه.
22 . مثنوى معنوى, دفتر 5, ابیات 10 ـ 8.
سفارشهای امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب در بردارنده حکمتهایبسیاری است و راه و رسم زندگی را به همه آنها که خواهان سعادتاخروی هستند، میآموزد.
امام صادق(ع) به آسیبشناسی اجتماعی میپردازد و هنجارها وناهنجارها را معرفی میکند. شرح معانی بلند این سفارشها فرصتزیاد و توان علمی فراوان میطلبد که نگارنده از آنها برخوردارنیست. نوشتار حاضر شرحی مختصر بر سخنان امام صادق(ع) است.
ابتدا دو مقدمه را تقدیم مینماییم:
1- عبدالله بن جندب کیست؟
عبدالله بن جندب از علمای بزرگ شیعه و راویان پارسا ومورداطمینان درسده دوم هجری و از یاران امام صادق، امام کاظم وامام رضا علیهم السلام است. (1) وی نزد ائمه علیهم السلام مقامو منزلت رفیعی داشت. (2) عبدالله بن جندب از امام رضا(ع)پرسید: آیا از من راضی هستید؟ آن حضرت فرمود: بله، قسم بهخداوند! خدا و رسولش نیز از تو راضی هستند. (3)
عشق و ارادت خالصانه عبدالله بن جندب به اهلبیت علیهم السلاموتلاش فراوان او برای ترویج فرهنگ شیعی سبب شده است که نام اودر بین صدها راوی حدیث جاودانه بماند. روایتهای فراوان او گواهاین که وی در نقل و حفظ احادیث ائمه علیهم السلام نقش عمدهایداشته است.
2 سند وصیت
قدیمیترین منبع شیعی که سفارشهای امام صادق(ع) به عبدالله بنجندب را نقل کرده، کتاب «تحف العقول»، (4) اثر دانشمندوارسته شیعه، فقیه و محدث بزرگ، «ابومحمدحسن بن علی بن حسینبن شعبه حرانی» است، که در قرن چهارم هجری و معاصر شیخ صدوق(متوفای 318 ه .ق) میزیست. او استاد شیخ مفید (متوفای413 ه. ق) بود. عبدالله بن جندب نزد عالمان رجال، شخصیتی ستودنیدارد.
ابن شعبه حرانی سفارشهای امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب راهمانند سایر روایتهای بدون ذکرنام راویان آن آورده است. اودرمقدمه تحف العقول به این نکته اشاره و دلیلش را این گونهبیان میکند: «به منظور سبکی، اختصار و ایجاز و نیز باتوجه بهمحتوای احادیث که بیشتر درباره آداب، اخلاق، مواعظ و حکمتهااست، سندهای روایتها را نیاوردم.» (5)
علامه مجلسی(ره) در کتاب ارزشمند بحارالانوار، (6) متن کاملسفارشهای امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب را به نقل از تحفالعقول، با تفاوتهای بسیار اندک آورده است.
با توجه به مقام والای مولف و محتوای احادیث که در باب اخلاق وآداب وسنن است. حذف سند حدیثها خللی به وجود نخواهد آورد،زیرا تمام عالمان شیعه همواره از این کتاب پرارزش استفادهکردهاند و به آن اعتماد داشتهاند.
هشدار به دوستان
امام صادق(ع) دراولین جمله از سفارشهای سازنده خود، به دوستانخود هشدار میدهد و آنها را از خطر دامهای شیطان آگاه میسازد:
«یاعبدالله! لقد نصب ابلیس حبائله فی دارالغرور فما یقصد فیهاالااولیائنا»; ای عبدالله! ابلیس دامهایش را در دنیای فریبندهفقط به قصد شکار دوستان ما پهن کرده است.
امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب هشدار میدهد که مواظبشکارگاهها و دامهای شیطان باشد:
یابن جندب! ان للشیطان مصائد یصطادبها فتحاموا شباکهومصائده.»
ای پسر جندب! شیطان مکانهایی برای شکار دارد. مواظب دامها وشکارگاههای او باشید!
عبدالله بن جندب میپرسد: یابن رسول الله(ص) و ماهی؟
ای پسرفرستاده خدا! آنها چیستند؟
«اما مصائده فصد عن برالاخوان، و اما شباکه فنوم عن قضاءالصلوات التی فرض الله.» اما ابزار شکار او استشیطان ایجادمانع در نیکی به برادران و دامهای شیطان خفتن از انجام نمازهایواجب است.
فایدههای نیکی به برادران
در رفتارها و روابط اجتماعی، که تشکیل دهنده بخش عظیمی اززندگی انسانها، است، داشتن حس همیاری و روحیه نیکی به برادراندینی نشاندهدهنده پویایی و سلامت جامعه است.امام صادق(ع) ازسویی بیتوجهی به آن را شکارگاه شیطان شمرده و از سوی دیگراهمیت و ارزش این خصلت نیکو را با ذکر گوشه هایی از آثار وفوائد آن، این گونه بیان داشته است:
الف- عبادت خدا
هدف از آفرینش انسان در فرهنگ متعالی قرآن، بندگی و کرنش درمقابل آفریدگار است: (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون) (7) ;«جن و انس را جز برای بندگی و عبادت نیافریدم.» از جلوههایپرارزش این هدف، نیکویی به برادران و دیدار آنها است.
«اما انه مایعبدالله بمثل نقل الاقدام الی برالاخوان وزیارتهم»; آگاه باش! همانا خداوند به چیزی مانند گام برداشتندر راه نیکی به برادران و دیدار آنها بندگی نشده است.
ب- سعی بین صفا و مروه
دومین اثر نیکی به دیگران، داشتن ثواب سعی بین صفا و مروه است:
«یابن جندب! الماشی فی حاجه اخیه کالساعی بین الصفا والمروه.»
ای پسر جندب! کسی که برای بر طرف کردن نیاز برادر خود گام برمیدارد مانند کسی است که سعی بین صفا و مروه میکند.
ج- به خون غلطیدن در راه خدا
ارزش دیگری که نیکی به برادران دینی در پی دارد همانندی آن باکشته شدن در راه خدا است: «وقاضی حاجته کالمتشحط بدمه فی سبیلالله یوم بدر واحد»; برطرف کننده نیاز برادر دینی همانند کسیاست که روز بدر و احد در راه خدا به خون خود بغلطد.
د- همنشینی با حور
«یابن جندب! من سره ان یزوجه الله الحور العین و یتوجه بالنورفلیدخل علی اخیه المؤمن السرور»; ایپسرجندب! هرکه خوشحالمیشود از این که خداوند او را به ازدواج حورالعین در آورد وتاج نور برسرش نهد باید دل برادر مومنش را شاد سازد.
عقوبتسستی دررفع نیاز برادران
جامعهای که به مشکلات و گرفتاریهای همنوعان خود بیتوجه باشد ونسبتبه حقوق نیازمندان سستی نماید زمینه عذاب سختخداوند رافراهم آورده است:
«ما عذب الله امه الا عنداستهانتهم بحقوق فقراء اخوانهم»;خداوند امتی را عذاب نخواهد کرد، مگر در وقتی که نسبتبه حقوقبرادران نیازمند خود سستی نمایند.
آسیبشناسی روابط اجتماعی
امام جعفرصادق(ع) چند مورد از آسیبهای روابط اجتماعی را چنینبیان کرده است:
1- غش: خیانت، نیرنگ وکلاه برداری.
2- تحقیر: خوار و کوچک شمردن دیگران و بیتوجهی به شخصیت آنها.
3- دشمنی: کینه توزی و درگیری.
4- حسادت: ناراحتشدن از خوبیهای دیگران و خیر دیگران رانخواستن.
«و من غش اخاه وحقره وناواه جعل الله النار ماءواه، و من حسدمومنا انماث الایمان فیقلبه کما ینماث الملح فی الماء»; هرکسبه برادر مومنش نیرنگ زند و او را کوچک و خوار شمارد و با اودرگیر شود، خداوند جایگاهش را آتش قرار دهد و هرکه به مومنیحسادت ورزد ایمان در دلش آب شود، همانند آب شدن نمک در آب.»
زیانهای غفلت از نماز
«ویل للساهین عن الصلوات، النائمین فی الخلوات، المستهزئینبالله و آیاته فی الفترات، اولئک لاخلاق لهم فی الاخره و لایکلمهمالله و لا ینظرالیهم (8) ، یوم القیمه و لایزکیهم و لهم عذابالیم»; وای برغفلت کنندگان ازنماز، خواب رفتهگان در خلوتها وآنها که در زمان ضعف دین، خدا و نشانه هایش را تمسخر میکنند.آنها هیچ بهرهای درآخرت ندارند. خداوند در روز قیامتبا آنهاسخن نمیگوید و به آنها نگاه نمیکند و آنها را نمیبخشد و برایآنها عذابی دردناک است.
امام صادق(ع) در ادامه سفارش هایش به عبدالله بن جندب فرمود:
«یابن جندب! اقل النوم باللیل و الکلام بالنهار فما فی الجسدشییء اقل شکرا من العین و اللسان، فان ام سلیمان فالت لسلیمان(ع) یابنی ایاک و النوم فانه یفقرک یوم یحتاج الناس الیاعمالهم»; ای پسر جندب! در شب کم بخواب و در روز کم بگو، زیرادر جسم آدمی عضوی کم سپاستر از چشم و زبان نیست. همانا مادرسلیمان به سلیمان گفت: پسرم! از خواب بپرهیز، زیرا تو را درروزی که مردم به اعمال و کردار خود نیازمندند، سخت محتاجمیکند.
باتوجه به نیاز طبیعی ولازم انسان به خواب، مذمت آن دراین سخنانمربوط به پرخوابی و خوابهایی است که انسان را از انجام وظایفدینی و دنیایی باز میدارد.
پینوشتها:
1- رجال شیخ طوسی، ص226، 355 و379.
2- رجال علامه حلی، ص 105.
3- رجال کشی، ص 585.
4- تحف العقول، ص 311.
5- همان، ص 4.
6- بحارالانوار، ج 78، ص279، ح113.
7- ذاریات، آیه56.
8- جمله «ولاینظر الیهم» در نسخه تحف العقول نیست ولی دربحارالانوار آمده است
ابو عبدالله، جعفر بن محمد الصادق معروف به جعفر صادق، امام ششم شیعیان که ما از وی با عنوان امام جعفر صادق یاد میکنیم. وی فرزند محمد باقر و امفروه است. او در 17 ربیع الاول 83 هجری قمری (702-703 میلادی[1]) در مدینه بدنیا آمد. او توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد[نیازمند منبع] و در 25 شوال 148 هجری قمری در سن 65 سالگی در مدینه درگذشت. او بیشترین سال عمر را در میان یازده امام اول شیعیان داشتهاست. محل دفن وی کنار قبر پدرش در قبرستان بقیع شهر مدینهاست.[2]
او در سن 31 سالگی پس از درگذشت پدرش به امامت رسید. امامت او همزمان با سالهای پایانی حکومت بنی امیه و سالهای آغازین حکومت بنی عباس بود. به علت ضعف و عدم استقرار نظام سیاسی، وی فرصت بسیار مناسبی برای فعالیت فرهنگی و مذهبی به دست آورد. از سوی دیگر نیز عصر وی زمان جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون در جهان اسلام بود. زمینه فعالیت به گونهای برای وی فراهم بود، که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینهها از جعفر صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری خوانده میشود.[3] فقه شیعه نیز عمدتاً بر روایات بهجای مانده از او مبتنیست، به همین جهت مکتب فقهی شیعیان دوازده امامی را مذهب جعفری نیز مینامند.[4]
محمد باقر بن زین العابدین بن حسین با ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر صدیق(خلیفه اول) ازدواج کرد و جعفر صادق از او متولد شد. اسم این بزرگوار ابوعبد الله جعفر بن محمد، مادرش ام فروه ثمر از دواج دو نوه ابوبکر صدیق میباشد، از طرفی پدرش قاسم بن محمد بن ابوبکر است و از طرف دیگر مادرش اسماء دختر عبد الرحمان بن ابوبکر صدیق است و از این روی جعفرصادق به افتخار بارها یاد آوری کرده که «ولدنی ابوبکرصدیق مرتین» یعنی ابوبکر صدیق (خلیفه اول)دو بار مرا به دنیا آورده یعنی از دو طرف نسب من به ابو بکرصدیق میرسد.
خاکشیر؛ نوشیدنی مناسب این روزها
فصل گرما که می رسد مصرف شربت خاکشیر در میان مردم بیشتر می شود زیرا خاکشیر از زمان های گذشته برای رفع عطش و گرمازدگی کاربرد داشته و البته بهترین کاربرد آن به خاطر خاصیت ضدعفونی کنندگی آن است.
خاکشیر(Flixweed) یا خاکشی، گیاهی است علفی، یک ساله یا دو ساله که ارتفاع ساقه ی آن تا یک متر نیز می رسد، پایین گیاه کرک دار و بالای آن بدون کرک است.
تخم این گیاه که همان خاکشیر است ریز و کمی دراز و معمولا به دو رنگ وجود دارد یکی از آن ها قرمز که دارای طعم کمی تلخ است و دیگری به رنگ قرمز تیره است.
ترکیبات شیمیایی
خاکشیر دارای تعدادی اسید چرب مانند اسید لینوئیک، اسید لینولنیک، اسید اولئیک، اسید پالمیتیک و اسید استئاریک است. ضمنا در خاکشیر اسانس روغن فراری وجود دارد که دارای مواد بنزیل و ایزوسیانات است.دامنه ی انتشار این گیاه اغلب نواحی کشور، مخصوصا مناطق شمال و رشته کوه های البرز است.
خواص دارویی خاکشیر
خاکشیر از نظر طب قدیم ایران گرم و تر است.خاکشیر التهاب کلیه را برطرف می کند و برای از بین بردن کهیر و التهابات پوستی مفید است.
خاکشیر تب بر و ادرارآور است و از دیگر خواص این گیاه می توان به درمان سرخک و مخملک اشاره کرد.
این گیاه برای رفع گرفتگی صدا نیز مفید است و از گل ها و برگ های آن می توان برای رفع بیماری ناشی از کمبود ویتامین C استفاده کرد.
بعضی از افراد هنگامی که خاکشیر می خورند، ممکن است سردرد بگیرند. این افراد باید خاکشیر را با کتیرا بخورند.
1- التیام دهنده ی زخم و جراحات است.
2- جوشانده ی خاکشیر برای رفع اسهال های ساده و رفع ترشحات زنانگی مفید است.
3- خاکشیر ادرار آور است.
4- خاکشیر تب بر است.
5- برای دفع کرم مفید است.
6- التهاب کلیه را برطرف می کند.
7- سرخک و مخملک را دوا می کند.
8- خاکشیر صدا را باز می کند.
9- برای از بین بردن کهیر و التهابات پوستی از خاکشیر استفاده کنید.
10- سنگ کلیه را دفع می کند.
11- برای برطرف کردن جوش های صورت که به علت خوردن چربی و شیرینی زیاد ایجاد می شود باید جوشانده یک قاشق ترنجبین را با دو قاشق غذاخوری خاکشیر مخلوط کرده و هر روز صبح ناشتا به مدت دو هفته آن را میل کنید تا جوش ها از بین برود.
خاکشیر التهاب کلیه را برطرف می کند و برای از بین بردن کهیر و
التهابات پوستی مفید است
نحوه ی استفاده
این گیاه را به صورت خیس کرده استفاده می کنند که در موارد جراحات و تب های زیاد بسیار موثر است و همچنین بو داده ی آن، اسهال های سخت را درمان می کند.خاکشیر بیشتر به صورت شربت مصرف می شود و علاوه بر این که طعم بسیار خوبی دارد برای رفع عطش نیز می توان از آن استفاده کرد.
برای جلوگیری از گرمازدگی "خاکشیر یخ زده" مصرف کنید
فریبرز معطر، متخصص گیاهان دارویی گفت: استفاده از "خاکشیر یخ زده" با شربت آبلیمو برای جلوگیری از گرمازدگی موثر است.
با توجه به فرا رسیدن فصل گرما و بیماری های این فصل که بارزترین آن گرمازدگی و اسهال است، خانواده ها می توانند این شربت را تهیه و مصرف کنند.
وی با اشاره به این که خاکشیر دارای مادهای ضد میکروبی است که در هوای سرد، پایدار و فعال میشود، گفت: برای جلوگیری از اسهال و بروز تاثیر خنکی، خاکشیر باید به شکل یخ زده یا همراه خورده یخ مصرف شود، در غیر این صورت ملین و اسهال آور است.
وی افزود: با توجه به گرمی و آلودگی هوا، مصرف آبلیمو نیز به دلیل داشتن ویتامین ث که دارای خاصیت ضد عفونی کننده است توصیه می شود.
فرآوری: مریم مرادیان نیری
بخش تغذیه و آشپزی تبیان
با موبایل خیس چهکار کنیم؟
|
حتما تا کنون حداقل یک بار پیش آمده که موبایل، لپ تاپ، تبلت و دیگر دستگاه های دیجیتالتان در معرض آب خوردگی فرار بگیرد. اما آیا میدانید اگر وسایل شما خیس شد چه کاری باید انجام دهید؟ یا از انجام چه کارهایی پرهیز کنید؟
بایدها:
1- سریعا موبایل را از محیط مرطوب و خیس بیرون بکشید. طولانی شدن این زمان در افزایش شانس صدمه دیدن موبایل موثر است. 2- اگر میخواهید چک کنید که آیا موبایل کار میکند یا خیر، دست نگه دارید، فشردن دکمهها شانس تاثیر مخرب رطوبت را به شدت افزایش میدهد و موجب نفوذ بیشتر آب به داخل دستگاه میشوند. راههای دیگری نیز مانند فرو بردن گوشی در الکل 99 درصد وجود دارد، که باعث برطرف شدن رطوبت داخلی میشود و پس از مدت کمی خود الکل نیز بخار میشود، ما این روش را پیشنهاد نمیکنیم، چون معلوم نیست که آیا قطعات گوشی به الکل حساس باشند یا خیر. ولی این روش سریعتر عمل میکند. نباید ها:
مواظب سولفات زدگی باشید! 4- اگر موبایل شما همانند آیفون ، موتورولا RAZR و یا نوکیا لومیا باتری غیر قابل تعویض دارد، شما امکان انجام قدم سوم را ندارید، در عوض باید با فشردن دکمه پاور موبایل خود را خاموش کنید، در این دسته موارد برای شما آرزوی موفقیت داریم! 5- هرگونه تجهیزات جانبی مانند کیس، هدفون و یا هرچیز دیگری را از موبایل جدا کنید. 6- سیم کارت و کارت حافظه را از آن خارج کنید، تا هوا بتواند راحت تر به داخل موبایل نفوذ کند. 7- هرقسمتی که در دسترس شما است را با حوله خشک کنید و مواظب باشید که این کار باعث نفوذ آب به داخل موبایل نشود و با دقت سطح خارجی آن را خشک نمایید. 8- حتی بعد از خشک کردن کامل، باز هم امکان دارد که رطوبت در داخل موبایل وجود داشته باشد، پس باز هم اقدام به روشن کردن و تست گوشی نکنید. بهترین راه حل برای خشک کردن کامل فرو بردن گوشی در یک ظرف پر از برنج است. برنج به سرعت رطوبت را به خود جذب خواهد کرد و گوشی از درون خشک خواهد شد. شما همچنین میتوانید از ژل سیلیکا استفاده کنید که معمولا درجعبه بسیاری از اجناس و محصولات از جمله کیف و کفش و وسایل الکترونیکی یافت میشود .اگر ژل سیلیکا نداشتید مهم نیست، برنج نپخته به همان خوبی عمل خواهد کرد. بعد از فرو بردن موبایل در خشک کن ( برنج یا ژل سیلیکا) ، 24 تا 72 ساعت آن را به حال خود رها کنید.
9- هنگامی که مطمئن شدید که گوشی از بیرون و درون خشک شده است، باتری را در دستگاه قرار داده و آن را تست کنید. موفق باشید. |
روز قدس و همبستگی امت اسلامی
حضرت امام خمینی (ره) در سال 1358 طی پیامی آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را روز قدس نام گذاری نمود و مبارزه با رژیم اشغالگر قدس و دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطین را به عنوان تکلیفی اسلامی به همه مسلمانان جهان یادآور شد و اعلام داشت که حمایت از اسرائیل، خیانت به اسلام است.
موضوع فلسطین منحصر به بحث اشغال یک سرزمین نیست بلکه این روز در واقع به عنوان نمادی از مقابله جهان اسلام با طرح های استکبار جهانی محسوب می شود.
امروزه شاهد شکست ارتش مجهز صهیونیست ها و عجز آنها در مقابل نیروهای مقاومت و همچنین پیدایش انتفاضه و شکل گیری مقاومت واقعی و اسلامی در سرزمین های اشغالی هستیم.
بیداری اسلامی که از تونس شروع و در خاورمیانه هنوز هم ادامه دارد از همبستگی مسلمانان و تأثیرات روز جهانی قدس می باشد که امروز ما شاهد به ثمر نشستن اندیشه های سیاسی امام خمینی (ره) می باشیم.
روز قدس، همبستگی میان جهان اسلام را در برابر اسرائیل به نمایش می گذارد.
کشورهای اسلامی با راهپیمایی در این روز در واقع همبستگی جهان اسلام در دفاع از انقلاب، ملت و انتفاضه فلسطین را به نمایش می گذارد.
وعده ما
آخرین جمعه ماه مبارک رمضان
در راهپیمایی گسترده مردم عزیز ایران
با شعار مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا
.: Weblog Themes By Pichak :.